شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۷

با حضور افشین علا و محمدکاظم کاظمی؛

غرفه نهاد در نمایشگاه کتاب میزبان نشست پاسداشت زبان فارسی شد

نشست پاسداشت زبان فارسي با حضور افشين علاء و محمدكاظم كاظمي

نشست پاسداشت زبان فارسی با حضور افشین علا، شاعر و ترانه سرا و محمد کاظم کاظمی، شاعر و نویسنده افغانستانی در غرفه نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سی و سومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، نشست پاسداشت زبان فارسی با حضور نغمه مستشار نظامی، دبیر شورای ادبی نهاد کتابخانه های عمومی کشور؛ افشین علاء، شاعر و ترانه سرا؛ محمد کاظم کاظمی، شاعر و نویسنده افغانستانی و دبیران استانی محافل ادبی نهاد در غرفه نهاد کتابخانه های عمومی کشور در سی و سومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار شد.

در ابتدای این نشست نغمه مستشار نظامی ضمن تبریک به افشین علاء و محمدکاظم کاظمی به دلیل دریافت نشان فردوسی، از زحمات آنان در اعتلای زبان فارسی تقدیر کرد.

در ادامه محمدکاظم کاظمی ضمن تقدیر از بانیان برگزاری این نشست و تبریک به افشین علاء برای دریافت نشان فردوسی با نوشتن کتاب سرباز نامه، اظهار داشت: دریافت نشان فردوسی بسیار ارزشمند بود و با وجود اینکه کسانی برای ایجاد تفرقه بین دو ملت و فاصله انداختن بین اهالی قلمرو زبان فارسی تلاش می کنند، دریافت این نشان حاکی از آن است که پیوند بین دو ملت ناگسستنی است.

وی با اشاره به آثار خود گفت: زبان فارسی همواره دغدغه من بوده است. کتاب «هم زبانی و بی زبانی» یکی از آثار بنده بود که با هدف مسجل کردن همزبانی ایران و افغانستان در عین بی زبانی و ناتوانی در گفتگو با یکدیگر، نگاشته شد. در این کتاب با شواهدی نشان داده ام که فارسی نامیدن زبان ایران و دری نامیدن زبان افغانستان برای ایجاد فاصله بین دو ملت است. همچنین مطالبی در خصوص تبادلات زبانی بین ایران و افغانستان و کارهایی که برای حفظ اصالت زبان در هر دو کشور می توان انجام داد، بیان شده است. همچنین کتاب «این قند پارسی» به وضعیت زبان فارسی در مطبوعات، رسانه ها و نهادهای دولتی و نیمه دولتی در افغانستان پرداخته است. علاوه بر این یادداشت های پراکنده ای در خصوص ارتباط بین زبان فارسی افغانستان و ایران در فضای مجازی داشته ام. یکی از علاقه مندی های من از گذشته تاکنون اشعار بیدل بوده و کتاب های «گزیده غزلیات بیدل»، «گزیده رباعیات بیدل»، «کلید در باز» و «مرقع صد رنگ» با محوریت اشعار بیدل منتشر شده است. «روزنه» و «شعر فارسی» هم دو کتاب آموزشی بوده که خوشبختانه مورد استقبال قرار گرفته است.

وی در ادامه به خوانش شعری با موضوع پیوند ملل فارسی زبان پرداخت.

در ادامه افشین علاء ضمن تقدیر از بانیان برگزاری این نشست اظهار داشت: من از دوران خردسالی و پیش از مدرسه، با شعر عجین بودم. اقلیم زیبای مازندران، زندگی در یک شهر کوچک ساحلی در کنار دریا، جنگل و شالیزار و زیست تابستانی در ییلاقات شمال مرا مسحور خود کرد و بعد از آن نیز مادرم، که آموزگار بودند و اهل کتاب، مرا به کتاب و مطالعه ترغیب کردند. من مناسک آیینی را از کودکی و در دامان مادر، و نه در تکایا و مساجد، آموختم. این موهبت ها، مرا با شعر عجین کرد. از عمری که در دامان شعر گذراندم، راضی هستم.

وی ادامه داد: در کنار کتاب های درسی و دوران مدرسه، زنده یاد محمود کیانوش، مهم ترین کسی که بود که در زمینه شعر به من جهت داد. پیش از پیروزی انقلاب، در سال های کودکی، مجموعه اشعار ایشان برای کودکان را می خواندم و لذت می بردم. مضامین و تصاویر اشعار محمود کیانوش با طبیعت و اقلیم من همخوانی داشت. در زمانه ای که اشعاری که برای کودکان سروده می شد، بسیار کم بود، کیانوش آگانه و با اشراف بر فرم، محتوا، زبان، جنس تخیل و دایره واژگان، به بنای شعر کودک و نوجوان عظمت داد. بعد از پیروزی انقلاب بسیاری از شاعران به صورت خودجوش به این جریان پیوستند و شعر کودک و نوجوان در کشور رونق گرفت. من هم با اینکه کودک بودم، تحت تأثیر انقلاب، با مضامین حماسی و آیینی به حوزه شعر کودک و نوجوان وارد شدم. با این حال هرگز اعتقاد نداشتم که شاعر کودک و نوجوان نباید به حوزه شعر بزرگسال وارد شود و مهم این است که مرز این دو حوزه مشخص باشد. من در 40 سال کار جدی، در حوزه های شعر کودک و نوجوان، نیمایی و کلاسیک بسیار تلاش کردم.

وی با اشاره به دیدار با امام خمینی در دوران نوجوانی، گفت: پس از درک وجود امام و دیدار با ایشان با خود عهد بستم برای شناساندن شخصیت این امام فرزانه به نسل های بعد تلاش کنم. حاصل آن دیدار شعری با عنوان «قطره و اقیانوس» شد که می توانم از آن به عنوان نقطه ورود جدی به حوزه ادبیات یاد کنم که اسباب آشنایی من با بزرگان شعر و ادبیات شد.

علاء در ادامه به خوانش شعر «قطره و اقیانوس» پرداخت:

دیدنش فتنه ها به دل می کرد
صورتش ماه را خجل می کرد
گر که می دید روی او، بی شک
گُل سرش را به زیر گِل می کرد
آفتابی که در نگاهش بود
چشم خورشید را کسل می کرد
گریه یا خنده، اشک یا فریاد
با نگاهش مرا دودل می کرد
«او چو خورشید بود و من فانوس
حالت قطره بود و اقیانوس»
تا که لب را به گفته وا می کرد
شور و حالی دگر به پا می کرد
چشم دل باز کردم و دیدم
تارو پودش خدا خدا می کرد
او همان آفتاب تابان بود
یا که چشمان من خطا می کرد؟
مولوی هم اگر در آنجا بود
دامن شمس را رها می کرد
«او چو خورشید بود و من فانوس
حالت قطره بود و اقیانوس»

وی به تأثیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ترغیب خویش و کودکان و نوجوانان نسل های گذشته به کتاب و کتابخوانی اشاره کرد و گفت: اگر کانون نبود شاید من امروز اینجا ننشسته بودم و علاقه ام به کانون به حدی است که عنوان یکی از اشعارم «یادش بخیر کانون» است.

علاء در خصوص منظومه «سربازنامه»، گفت: زمانی که شهید قاسم سلیمانی ناجوانمردانه ترور شد و به شهادت رسید، من شعرهایی در تعزیت ایشان گفتم اما با گذشت زمان فکر کردم شایسته است منظومه ای سروده شود که در آن پیوند بین اسطوره های ادب فارسی و ایشان به عنوان اسطوره ای واقعی، برقرار شود و این دلیل تألیف کتاب «سربازنامه» بود.

وی در ادامه به خوانش بخشی از منظومه «سربازنامه» پرداخت:

در ملک چو این خبر به گوش آمد

ماتم زده قلب در خروش آمد

یکباره غریو ناله در خاور

برخاست چو شور محشری دیگر

تنها نه ز فارس خون به چشم آمد

افغان به فغان، عرب به خشم آمد

بر قامت عرش ارتعاش افتاد

بر گونه آسمان خراش افتاد
تنها نه به فارس شور محشر شد
اسلام در این عزا مکدر شد
برخاست عراق بهر تشییع‌ اش
عازم، عتبات شد به تودیعش
هم بصره و حله از ثبات افتاد
هم دجله به دامن فرات افتاد
شد عرصه سوگواری آن گل
از بحر مدیترانه تا کابل

حس کرد به روی سینه سنگینی

لبنانی، شامی و فلسطینی

از حال وطن دگر چه گویم من

تا عرش رسید ناله میهمن
چون کوه شنید طاقتش کم شد
چون سرو شنید قامتش خم شد 

علاء ضمن ابراز خرسندی از دریافت نشان فردوسی، حفظ و صیانت از سلامت زبان فارسی را از دغدغه های رهبر انقلاب دانست و یکی از سروده های خود با عنوان «زبان مادری» را قرائت کرد:

بر آن سرم گر خدا بخواهد که داد صدق از دغل بگیرم
به ضرب تیغ گوهرشناسان تقاص اصل از بدل بگیرم

زبان شیوای مادری را که گشته چندی اسیر لکنت
به رسم تیمار و چاره جویی, چو مادری در بغل بگیرم

به کند و کاوی دوباره جویم رهی به گنجینه ی معانی
ز شهد جان بگذرم که از واژه ها چو کندو عسل بگیرم

نظام گفتار فارسی را مدد به ایثار جان رسانم
ز هجمه ی بی امان رهانم اگر امان از اجل بگیرم

ز تیشه ی واژه ی فرنگی بری کنم بیشه ی دری را
ز اهل تقلید لفظ تازی، علم ستانم، کتل بگیرم

به اشک خونین خامه روبم، غبار این کاخ باستانی
ز پایه هایش که رفته کم کم به سوی سستی، خلل بگیرم

بر آن سرم تا حریر جان را در آبشار خرد بشویم
سریر تدبیر واژگان را، ز عالم بی عمل بگیرم

کنون که بس مدعی ز هر سو، به کاروان ادب بتازد
به تیغ شعرم ز دست رهزن، عنان اسب غزل بگیرم

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
8 + 8 =