چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۳

به مناسبت اربعین حسینی؛

عصر شعر «خیمه‌ات امن ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام» در کتابخانه مرکزی خرم آباد برگزار شد

عصر شعر خیمه‌ات امن ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام

به مناسبت ایام اربعین حسینی و با حضور شاعران آیینی، عصر شعری با عنوان «خیمه‌ات امن‌ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام» در کتابخانه مرکزی خرم آباد برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی لرستان، همزمان با ایام اربعین حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام به همت کتابخانه مرکزی خرم‌آباد عصر شعر «خیمه‌ات امن‌ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی قدرتی، مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی؛ حجت‌الاسلام والمسلمین یونس مهدوی‌نیا، دبیر ستاد امربه معروف و نهی از منکر استان؛ میثم زندیه شیرازی، معاون کتابخانه‌های عمومی استان؛ محمد تقی عزیزیان، دبیر محفل ادبی افلاک و جمعی از شاعران آیینی در کتابخانه مرکزی خرم آباد برگزار شد.

در این مراسم مدیرکل تبلیغات اسلامی استان پیاده‌روی بزرگ اربعین را جلوه‌ای از عظمت مکتب شیعه دانست و گفت: سال‌ها است که در برگزاری مراسم پیاده‌روی اربعین شاهد حضور مردم از کشورهای مختلف هستیم و اتحاد مسلمانان و جهان اسلام به همه دنیا نشان داده می‌شود.

حجت الاسلام والمسلمین مهدی قدرتی با اشاره به اینکه پیاده‌روی اربعین پُلی به سمت تمدن‌سازی نوین اسلامی است، افزود: این تمدن، تمدنی است که همه جامعه بشری را زیر چتر خود قرار می‌دهد که به دنبال این هستیم تا منش، فرهنگ و اخلاق اسلام در دنیا منتشر شود. پیاده‌روی اربعین می‌تواند تابلو و مصداقی باشد برای اینکه فرهنگ و اخلاق اسلامی انتقال داده شود.

وی خاطرنشان کرد: در پیاده‌روی بزرگ اربعین از همه کشورها با هر رنگ و زبانی حضور دارند که این حضور چند میلیونی پیام مهم اربعین را منتشر می‌کند.

عصر شعر «خیمه‌ات امن ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام» در کتابخانه مرکزی خرم آباد برگزار شد

عصر شعر «خیمه‌ات امن ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام» در کتابخانه مرکزی خرم آباد برگزار شد

در ادامه مراسم هریک از شاعران اشعار خود با موضوع قیام عاشورا و نهضت امام حسین(ع) را برای حاضرین خواندند.

عصر شعر «خیمه‌ات امن ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام» در کتابخانه مرکزی خرم آباد برگزار شد

محمدتقی عزیزیان

کاش می مــاند زمین، کـاش زمان برمـی گشت روی آســـــوده و آرام جهـــان برمـی گـشـت

پاره های تن خـورشـــید ســــر هم می شــــــدقــــامت مــــانده به صـحرا به اذان برمی گشت

کودکی هـای کسی چـکّه نمی کــــرد از حلقکاش تیری که رهــا شد، به کمان برمی گشت

یک نفر کاش ســـر راه، به خـــولی مـی بسـتلشــکـر شـمر اگر رفت، سـنان برمی گــشت

کــــــربلا خواسته ی حضـــرت یار است؛ ار نهشـــاه دین، خسـرو شیرین دهنان برمـی گـشـت

شـــیوه ی او به دل خلق ســـــــرایت مــی کرددست می داد به خصمان و حکــومت می کــرد




محمد جواد قیاسی

جای نی، بر بدن خـــویش، سـرش را مــی بــرد از لب آب و عطــــش هــــا، قمــرش را میبرد

با عبایش چه سبکـــبار و رهـــا می چــرخـــیــد عـــمره مـــیرفت و تمــــتع، پسرش را میبـرد

کـاخ میســــاخت و از درد فقیران مـی گـفت باد می آمــــد و هــــر سو خــــــبرش را میبرد

جای جنگیدن با ظلـــــم، فقــــط زل مــــیزد بر دهی او چمــــــدان ســـــفرش را مـــــیبرد

کـم کـم آرامــش او حــال عجیــبی مــیشــد حمــــزههــــایِ نبــــویِ جگـــــرش را میبرد

شــــاعر از حال بد خود هذیان می گوید آســــمان وقت نگـــاه تو اذان می گوید


نورعلی بهاروند

اَشــهــدُ اَنَّکَ قَد قامت و بر پــــا هســــتی در هـمـین واژه، همین بیت، همین جا هستی

یا حســین از صـــدف کون و مکان بیرونی کشـــتی گـمــشــدگـان لب دریا هســـــتی

نســـپردی به کـــسی سر که سرت را بردند تن نـــدادی به زر و ســــیم کــه تنها هستی

با شــــما نیست اگــــر گـــاه، دل تنــگ مادر همـــــان لحظــه تو آقــایی و با ما هستی

تکیه ی شعـــر محـــال است به غیرت باشد یا حســین است در این هــــرولـه ها تا هستی

دارم از این ســــر تاریخ تــــــــو را میبینم یعـنی از آن ســر تــــاریخ تــــو پیدا هستی

گـــریه و شـــوق و پریشانی و امید و هراس جـز تو این گونه نکرده است کسی با هستی

علیرضا حکیم

گم گشته‌ ایم راه خودت را نشان بده خورشید روی نیزه لبت را تکان بده

بگذار چشم های غزل گریه ات کنند قدری به برکه های دلم آسمان بده

دارم به ارتفاع غمت وصل می شوم می ترسم از شکوه غمت نردبان بده

تنها شدم شبیه تو در دشت نینوا در من بدم به لکنت شعرم زبان بده

غم داشتیم و مجلس ماتم گذاشتیم پای عمل رسید ولی کم گذاشتیم

پای عمل رسید ولی پا نداشتیم ذوقی برای دیدن دریا نداشتیم

یاد تو را به سلطنت ری فروختیم خورشید را به شیشه ای از می فروختیم

با لقمه ی حرام نشستیم رو به روت چون استخوان نیزه شکستیم در گلوت

آتش زدیم نام و نشان خلیل را بردیم پیش ابرهه افسار فیل را

ما مرتکب شدیم تمام ذنوب را گم کرده ایم جای طلوع و غروب را

از حیف و میل توبره و آخور دلت گرفت "زین همرهان سست عناصر دلت گرفت"


همچنین در پایان این مراسم از برگزیدگان مسابقه کتاب خوانی نامیرا، با اهدای لوح سپاسی تقدیر شد.

عصر شعر «خیمه‌ات امن ترین جای جهان است اباعبدالله علیه‌السلام» در کتابخانه مرکزی خرم آباد برگزار شد

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
3 + 14 =