چهارشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۱

با ارائه ۴ اثر؛

منابع طرح «کتاب‌خوان ماه» ویژه اسفند ۱۴۰۳ معرفی شد

کتابخوان اسفند 1403

منابع طرح «کتاب‌خوان ماه» ویژه اسفند ۱۴۰۳ با ارائه کتاب‌های «تحیّر؛ مثنوی غزل علوی»، «اسرار ماه رمضان؛ مراقبات و مناسک آن»، «پسری که نامرئی شد» و «رضانام تا رضاخان» معرفی شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، منابع طرح «کتاب‌خوان ماه» ویژه اسفند ۱۴۰۳، با هدف ارتقای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه، دسترسی همگانی به کتاب، لزوم معرفی کتاب‌های مفید برای پرورش فکری آحاد مختلف مردم و همچنین ارتقای فضایل اخلاقی و فرهنگ عمومی از طریق مطالعه کتاب‌های مفید و فاخر در سطح کشور با ارائه کتاب‌های «تحیّر؛ مثنوی غزل علوی»، «اسرار ماه رمضان؛ مراقبات و مناسک آن»، «پسری که نامرئی شد» و «رضانام تا رضاخان» معرفی شد.

علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به کتابخانه‌های عمومی کشور و امانت گرفتن کتاب‌های این طرح، آنها را مطالعه کنند.

منابع طرح «کتاب‌خوان ماه» ویژه اسفند ۱۴۰۳ معرفی شد

تحیّر؛ (مثنوی غزل علوی)
پدیدآور: سید حمیدرضا برقعی
ناشر: فصل پنجم
تعداد صفحات: ۸۸

نام کتاب انسان را به یاد این مصرع شهریار می‌اندازد: «متحیّرم چه نامم شه مُلک لا فتی را»

شاعر آیینی چیره‌دست معاصر سید حمیدرضا برقعی در این اثر مانند دیگر آثارش که شور و شعور را هم‌زمان در کلمات خلق می‌کند سیری از زندگی و زمانه مولی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را از ولادت تا شهادت و ظهور فرزندشان حضرت مهدی (عجل‌الله فرجه الشریف) و رجعت مجددشان بیان کرده و در خلال این سیر به فرازوفرودهای دوران حیات حضرت امیر (صلوات‌الله‌علیه و فضایل) و مناقب بی‌مانند ایشان نیز اشاره کرده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

گاهِ جنگ است به مرکب همه زین بگذارید
  آب در دست اگر هست زمین بگذارید

 وقت تنگ است و حرام است تعلل‌کردن
  صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن

... تا کمین بر در و دروازه نکرده‌ست هنوز
  تا معاویه نفس تازه نکرده‌ست هنوز

 نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید
  پایتان خواب نرفته‌ست اگر، برخیزید

 هر که جا مانَد در آماج بلا می‌مانَد
  با کلاهی که پسِ معرکه جا می‌مانَد

... این یکی گفت: مطیعیم، ولی در بندیم
  بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم

 خانه بی‌مرد، پر از خوفِ حرامی باشد
  این چراغی‌ست که بر خانه روا می‌باشد

 ما چه داریم به جزا پای فلج؟ می‌ترسیم
  فصل سرما شده از عسروحرج می‌ترسیم

 رعدوبرق است که با عطسه‌ی ابر آمده است
  هان علی دست نگهدار که صبر آمده است

 آن یکی گفت: علیلیم خودت می‌بینی
  بدتر از ابن سبیلیم خودت می‌بینی

 ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟
  زیر کشت است زمین، عذر موجه داریم

 آن یکی گفت ملولیم کمی حوصله کن
  گوش ما پر شده از موعظه کم‌تر گله کن

 خالی از معرفت و مردی و رندی بوده
  کوفه تا بوده پر از «اشعث کندی» بوده

 کوفه شهری که پر از وسوسه‌ی خناس است
  دست‌پرورده‌ی سعدبن ابی‌وقاص است

 این جماعت همه اشباه رجالند همه
  گاه پیکار ملولند و ملالند همه

 می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام
  دفتر قصه ورق می‌خورَد آرام‌آرام ...

(ص ۶۹ تا ۷۱)


منابع طرح «کتاب‌خوان ماه» ویژه اسفند ۱۴۰۳ معرفی شد

 ادب حضور (دفتر سوم): اسرار ماه رمضان و مراقبات و مناسک آن، همراه با آداب انس با قرآن کریم
پدیدآور: محمدتقی فیاض‌بخش
ناشر: فیض فرزان
تعداد صفحات: ۲۱۴

«ادب حضور» مجموعه‌ای پنج‌جلدی است که آداب مهم‌ترین ایام سال را از زبان اهل معنا بیان می‌کند. این ایام عبارت‌اند از: سه ماه پر برکت رجب، شعبان و رمضان، اربعین موسوی (ماه ذی‌القعده و دهه‌ی اول ذی‌الحجه) و ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) در محرم و صفر. این اثر به نسبت جامع و لطیف آقای محمدتقی فیاض‌بخش، عصاره‌ی دستورات اخلاقی و عبادی و گاه معارف توحیدی را در خود جای داده است و با مطالب ظریف و دقیقی همراه شده که نویسنده از محضر اساتید اخلاق به‌ویژه مرحوم آیت‌الله سعادت‌پرور دریافت کرده است. ادب حضور بنا بر مکتب تربیتی علامه طباطبائی نگاشته شده و با خاطره و حدیث و حکایات اخلاقی شیرینی همراه است.

همچنین در تألیف این اثر، دو کتاب گران‌قدر «المراقبات» نوشته استاد بزرگ اخلاق و عرفان، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و «اقبال الاعمال» نوشته عالم و عارف نامی، جناب سید بن طاووس، بیش از سایر منابع مورداستفاده قرار گرفته که این نیز به توصیه اساتید این مکتب تربیتی است.

دفتر سوم این مجموعه به مراقبات و مناسک ماه مبارک رمضان پرداخته است.

هدف اصلی این کتاب، ارائه دستورالعمل‌ها و آداب‌ورسوم مرتبط با ماه رمضان به مخاطبان است تا بتوانند بهره‌برداری بیشتری از این ماه مبارک داشته باشند. محور مباحث کتاب عبارت است از:
۱. معرفی آداب‌ و رسوم مرتبط با ماه مبارک رمضان، نظیر نمازها، دعاها و سایر اعمال عبادی که در این ماه مورد تأکید قرار می‌گیرند.
۲. توضیح مراقبت‌های ویژه‌ای که در ماه مبارک رمضان باید انجام شود. (شامل توصیه‌های بهداشتی، غذایی و روحانی است که به بهبود کیفیت روزه‌داری کمک می‌کند)
۳. تبیین فلسفه و اهمیت ماه رمضان در اسلام.
۴. توضیح اهمیت تلاوت و تدبر در قرآن در ماه رمضان همراه با ارائه‌ی روش‌هایی برای افزایش انس با قرآن کریم.
۵. ارائه‌ی مجموعه‌ای از دعاها و نمازهای معتبرِ ویژه‌ی ماه رمضان که به خوانندگان کمک می‌کند تا با استفاده از این دعاها و نمازها، بهره‌برداری معنوی بیشتری از این ماه مبارک داشته باشند.
۶. بیان نکات اخلاقی و تربیتی و معرفتی مرتبط با ماه رمضان.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

به‌طورکلی پرداختن به اشتغالات دنیوی در ماه رمضان مطلوب نیست. در این ماه بهتر است مقداری از اشتغالات کاهش یابد و در ماه میهمانی خدا، همه‌ی فکروذکر به صاحب‌خانه باشد.

معامله‌ی سالکان در این ماه مستقیماً با محبوب کلّ است؛ چنانکه رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در حدیث قدسی فرمودند: «خدای متعال می‌فرماید روزه برای من است و من خود به آن جزا می‌دهم و بهترین وقت مکالمه و مناجات با محبوب، نیمه‌های شب‌های این ماه عزیز است. برای استفاده از این اوقات خصوصاً اگر ایام تابستان باشد، لازم است که روزها استراحت بیشتری بنماییم تا سحر بانشاط باشیم و طبعاً باید فعالیت روزانه را کم کنیم». (ص ۷۴ و ۷۵)


منابع طرح «کتاب‌خوان ماه» ویژه اسفند ۱۴۰۳ معرفی شد

 پسری که نامرئی شد
پدیدآور: اندرو کلمنتس
مترجم: امیر حیدری باطنی
ناشر: کتاب‌های شکوفه (وابسته به مؤسسه انتشارات امیرکبیر)
تعداد صفحات: ۲۷۲

بابی، نوجوان پانزده‌ساله، یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌فهمد نامرئی شده، وحشت‌زده پدر و مادر خود را خبر می‌کند. سردرگمی گریبان خانواده را گرفته و نمی‌دانند چه کنند. اولین قرار خانواده با هم این است که برای محافظت از بابی این مسئله باید به‌صورت یک راز بین خودشان باقی بماند. بابی مستأصل است و پدر و مادر به‌خاطر پریشان‌فکری تصادف می‌کنند. حالا بابی علاوه بر نامرئی شدن، تنها هم شده است. مدرسۀ بابی از آنها گواهی غیبت طولانی پسرشان را می‌خواهد؛ ولی والدین نمی‌توانند پسرشان را نزد پزشک ببرند، بنابراین پای نهادهای حمایتی از کودکان و پلیس به خانه باز می‌شود. در این فاصله او با دختر نابینایی به نام آلیشیا آشنا می‌شود و تحت شرایطی مجبور می‌شود رازش را به او بگوید. از سویی پدر و مادر آلیشیا که هر دو دانشمندان بزرگی هستند، از موضوع مطلع شده‌اند و به کمک می‌آیند. پدر بابی و پدر آلیشیا به پتوی برقیِ بابی شک دارند و از قضا نظریه‌شان درست در می‌آید. پتوی برقی به همراه تشعشعات خورشیدی در زمانی خاص سبب شده تا بابی نامرئی شود. بابی و آلیشیا ماجرا را پیگیری می‌کنند و عاقبت با جریانی معکوس می‌توانند بابی را مرئی کنند. در این‌ بین پلیس به خانه بابی هجوم می‌آورد اما با پسری صحیح‌ و سالم مواجه می‌شود و مشکل مدرسه بابی هم حل می‌شود.

این داستان هم خواندنی و جذاب است و هم برای نوجوانان حرف‌های خوب بسیاری دارد. جذابیت نامرئی شدن در این اثر به‌صورت یک امتیاز مثبت درآمده و نویسنده توانسته از چنین موضوعی اثری موفق خلق کند. همچنین اهمیت خانواده و نقش حمایتگری آن، توجه به مشکلات دیگران، زیبایی‌ها و زشتی‌های زندگی روزمره، انتخابِ آزادانۀ مسئولیت‌پذیری و یا افتادن در دام تنبلی و... نیز دیگر موضوعاتی هستند که به آنها پرداخته شده است. اما مهم‌ترین نکته در این داستان این است که نشان می‌دهد یک نوجوان و بلکه یک انسان چگونه باید با یک بحران و نقص در سلامت و گرفتاری با یک بیماری و مشکل نادر و البته عمیق و جدی (نامرئی شدن بابی و نابینایی آلیشا) مواجهه‌ی صحیح داشته باشند هم خود شخصی که دچار این نقص شده و هم اطرافیانش!

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

آلیشیا گفت: به من خیره شده‌ای مگه نه؟
حس می‌کنم که از خجالت سرخ شده‌ام «نه»؟
دروغگو اشکالی نداره برام مهم نیست که به من خیره بشی!

- آب‌دهانم را قورت می‌دهم، نمی‌دانم چه باید بگویم؛ نمی‌خواهم دستپاچه به نظر برسم؛ به همین خاطر می‌گویم: «یه سؤال دیگه، منو چه جوری تصور می‌کنی؟ من تو ذهنت چه شکلی هستم؟» از خجالت سرخ می‌شود، لبخندی از روی شرم، گوشه لبش می‌نشیند:
«نمی‌دونم، می‌دونم که از من بلندقدتری، می‌دونم که لبخند قشنگی داری، چون می‌تونم لبخند رو حس کنم. این چیزیه که نمی‌تونی پنهانش کنی؛ اما نمی‌دونم. منظورم اینه که مثلاً نمی‌دونم بینی‌ات بزرگه یا کوچیک، موهات قهوه‌ایه یا طلایی؟» کمی مکث می‌کند: «و فکر هم نمی‌کنم اینها خیلی مهم باشن! واقعاً تا حالا به قیافه‌ات فکر نکردم؛ اما بیشتر... به رفتارها و خصوصیات اخلاقیات فکر کردم؛ مثلاً میدونم که تو صداقت داری و باهوشی و مهربون هستی...» (ص ۱۷۶)


منابع طرح «کتاب‌خوان ماه» ویژه اسفند ۱۴۰۳ معرفی شد

 رضانام تا رضاخان (زندگی‌نامه رضاشاه پهلوی از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹)
پدیدآور: هدایت‌الله بهبودی
ناشر: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
تعداد صفحات: ۳۹۶

این کتاب از آثار برجسته در حوزه تاریخ معاصر ایران که به بررسی زندگی و دوران حکومت رضاشاه پهلوی می‌پردازد.

وجه تسمیه‌ی کتاب «رضانام تا رضاخان»، اشاره به تغییر هویت و جایگاه رضاشاه دارد؛ از یک فرد نظامی با نام ساده "رضاخان" تا تبدیل‌شدن به "رضاشاه پهلوی"، بنیان‌گذار سلسله پهلوی. کتاب به طور خاص بر دوره‌ی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی متمرکز است و تحولات این برهه‌ی حساس از تاریخ ایران مبتنی بر اسناد دست‌اول و متقن تحلیل می‌کند.

استنادات انبوه و پیوسته‌ی بهبودی در این کتاب به اسناد دست‌اول تاریخی، به بازخوانی دقیق و منسجم وقایع، و شکل‌گیری تصویری واقع‌گرایانه و مستند از رضاشاه و نقش او در شکل‌گیری ایران مدرن منجر می‌شود. در مجموع، «رضانام تا رضاخان» کتابی است که با نگاهی دقیق و مستند، به یکی از مهم‌ترین دوره‌های تاریخ ایران می‌پردازد و برای علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران، اثری خواندنی و ارزشمند محسوب می‌شود.

محتوای کتاب ۴ محور اصلی دارد:
۱) بررسی اوضاع ایران در اواخر دوره‌ی قاجار، ضعف حکومت مرکزی، نفوذ خارجی و بحران‌های داخلی.
۲) تحلیل چگونگی به‌ قدرت‌ رسیدن رضاخان از طریق نیروی نظامی و نقش او در کودتای ۱۲۹۹ شمسی. (همراه با ذکر چالش‌هایی که با مخالفان خود (به‌ویژه امثال شهید مدرس) داشت و حمایت‌هایی که از ناحیه انگلیس و بزرگان لژهای فراماسونری دریافت می‌کرد).
۳) بررسی فرآیند تبدیل رضاخان از یک نظامی به پادشاه و تأسیس سلسله پهلوی.
۴) تحلیل سیاست‌ها و اقدامات رضاشاه در حوزه‌های مختلف انگیزه‌های او از این به‌اصطلاح نوسازی‌ها، ایجاد ارتش مدرن، اصلاحات اداری و فرهنگی، و همچنین سرکوب مخالفان.
۵) بررسی علل سقوط رضاشاه و اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

اردشیر جی با تمجید از رضاخان یاد می‌کند. آیرونساید نیز بدون اشاره به منبع معرفی او، ابتدا از ظاهر این فرمانده قزاق‌خانه می‌نویسد: «مردی بود با قامتی به بلندی بیش از شش پا، با شانه‌هایی فراخ و چهره‌ای بسیار مشخص و متمایز، بینی عقابی و چشمان درخشانش به او سیمایی زنده می‌بخشید که در آن مکان [آق‌بابا] دور از انتظار بود؛ او مرا به یاد راجه‌های مسلمانی می‌انداخت که در هند مرکزی دیده بودم، نام او رضاخان بود.» و سپس می‌افزاید: «مردی که قرار بود بر سرنوشت کشورش تأثیری عظیم به جا بگذارد، رفته‌رفته در معرض توجه قرار گرفت.» این جمله‌ی آیرونساید اگر به‌واقع مربوط به آگاهی‌های داده شده به او در همان زمان بوده باشد، نشان‌دهنده‌ی این است که مأموران سفارت انگلیس، نه رضاخان، بلکه شخص اول آینده کشور ایران را به او معرفی کردند.

آیرونساید در ادامه می‌نویسد: «نخستین باری که او را دیدم، پیکرش از یک حمله‌ی جدی مالاریا دستخوش تب و لرز شده بود، اما من متوجه شدم که او هرگز از پا در نمی‌آمد. تصمیم گرفتیم فوراً او را به طور موقت به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کنیم.» آیرونساید متکبرانه کشف رضاخان را به‌حساب خود می‌گذارد و از کوشش‌های چند ساله سفارت انگلیس در تهران چشم‌پوشی می‌کند. (ص ۲۱۵ تا ۲۱۷)

برچسب‌ها

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
4 + 14 =