چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۷

مراسم «راویان بالندگی» با تقدیر از کیومرث عباسی قصری در کرمانشاه برگزار شد؛

شهر و دیار «قصری» شهر و دیار عشق است

راویان بالندگی

آئین تجلیل از پیشکسوتان و چهره‌های فعال شعر انقلاب با عنوان «راویان بالندگی» در آستانه چهل و دومین بهار پیروزی انقلاب اسلامی در بستر فضای مجازی در استان کرمانشاه برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان کرمانشاه، آئین تجلیل از پیشکسوتان و چهره‌های فعال شعر انقلاب با عنوان «راویان بالندگی» با حضور معصومه حسنی خونسار، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه؛ سیدباقر میرعبدالهی، مدیرکل تامین منابع نهاد کتابخانه های عمومی کشور؛ زهره رستمی، مدیرکل امور بانوان استانداری کرمانشاه؛ منوچهر پروینی، دبیر محافل ادبی کتابخانه‌های عمومی استان؛ کیومرث عباسی قصری شاعر پیشکسوت، میلاد خانی شاعر جوان انقلابی؛ فرشید یوسفی، نویسنده و استاد ادبیات و غلامرضا نوری علا، مدیر مسئول روزنامه نقدحال؛ ثریا صفری، سردبیر روزنامه نقدحال؛ سایر مسئولین استانی در فضای اسکای روم، روز سه شنبه ۲۱ بهمن سالجاری با شعار «انقلاب اسلامی؛ بالنده و مقتدر چون کوه استوار» در بستر فضای مجازی برگزار شد.

معصومه حسنی خونسار، مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان ضمن ابراز خرسندی از فعالیت محافل ادبی در کتابخانه های عمومی گفت: گسترش فعالیت ها در حوزه شعر و شاعری و ایجاد انگیزه برای شاعران در کتابخانه های عمومی را یکی از مزایای وجود محافل ادبی می دانم و محافل ادبی در تمام شهرستانها باید به صورت منسجم به فعالیت خود ادامه دهند.

وی با تبریک فرا رسیدن سالروز چهل و دومین طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه بیان داشت: کتاب و کتابخوانی و گسترش ترویج کتابخوانی با انگیزه دادن به اهالی ادبیات و اهل قلم امکان پذیر است و اکنون باعث افتخار است که در جمع شاعران پیشکسوت و جوان انقلابی هستیم و به مناسبت پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی دور هم گرد آمده تا قدردانی از این عزیزان صورت پذیرد.

سید باقر میرعبدالهی ضمن تقدیر از بانیان تشکیل نشست های ادبی و تقدیر از شاعران انقلاب بیان داشت: استان کرمانشاه یکی از افتخارات کشور در داشتن سرمایه های حوزه شعر و فرهنگ انقلاب است.

وی افزود: شعر فقط آرمانگرایی نیست و ما در شعر انقلاب محدود نشده ایم و شعر انقلاب نمایندگان مختلفی در تمام زمینه ها دارد و اغلب شاعران انقلاب شاعران شاخص و صاحب سبکی هستند.

میرعبدالهی، در ادامه با نام بردن شاعران انقلاب و حوزه ادبیات انقلاب  و ارج نهادن به مقام شاعران خاطر نشان کرد: کیومرث عباسی قصری از شاعران بنام و ارزشی ایران است و شاعران جوان انقلابی نیز طلیعه شعر انقلابند.

منوچهر پروینی دبیر محفل ادبی بیستون نیز در این مراسم گفت: کتابخانه های عمومی یکی از مهمترین پایگاه های فرهنگی اجتماعی برای ترویج فرهنگ شعر و ادبیات است و پیش از افتتاح محافل ادبی نیز فعالیت های چشمگیری در زمینه های مختلف ترویجی داشته است.

کیومرث عباسی قصری شاعر پیشکسوت که از طریق فضای مجازی در جلسه حضور یافت ضمن ابراز خرسندی از تشکیل این جلسه و تبریک چهل و دومین سالروز پیروزی انقلاب به هموطنان خود، گفت: یکی از ویژگی های انقلاب ۱۳۵۷ این بود که با شعار استقلال و آزادی این انقلاب به پیروزی رسید که این شعار و پیروزی آزادگان و استقلال طلبان جهان را خوشنود و خوشحال کرد ولی کشورهای استعمارگر را که منافع شان در عدم استقلال کشورها بود این دشمنان را ناراحت کرد و باعث شد جنگ نیمه جهانی ۸ ساله را به راه انداختند و این شیرینی پیروزی را به کام ما تلخ کرد.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: جنگ تحمیلی زادگاه شیرین من یعنی قصرشیرین را به کلی نابود کرد و عزیزان قصرشیرینی من اولین کسانی بودند که آواره گشتند. البته حماسه تاریخی دفاع مقدس با ایستادگی و مقاومت ساخته شد.

در پایان این برنامه مدیرکل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه با اهدای لوح یادبود از شاعران در این نشست تقدیر کرد. 

در ادامه اشعار انقلابی توسط شاعران مهمان در این نشست خوانش شد.

کیومرث عباسی قصری، پیشکسوت شعر انقلاب بخشی از شعر خود را خواند:

فرسنگ ها جدایی افتاده بین یاران

اما نرفته از یاد آن یاد و یادگاران

آوارگی چو مقراض ما را ز هم جدا کرد

اما نکرد قافل از حال و روز یاران

ما یاد یکدگر را، دائم به یاد داریم

گر سالها بمانیم آواره در دیاران

زیرا به قول سعدی بیرون نمی توان کرد

آن مهر را که در دل بنشسته روزگاران

مهر به دل نوشته آسان نمی شود محو

مانند گل نوشته آن سعی باد و باران

گر خود به روزگاریست از شهر خود به دورم

یک دم ندارم آرام مانند بی قراران

آن شهر باستانی آن قصر خوش گذر بود

با خاک شد یکسان از جور نابکاران

شهر و دیار قصری شهر و دیار عشق است

بی خود نبود شاید معشوق شهر یاران

                                                                                   شعر خوانی میلاد خانی شاعر جوان انقلابی با نام «مثنوی انقلابی»:


این پرچم سه رنگ تمام وجود ماست
این پرچم سه رنگ نبودش نبود ماست

تا آخرین نفس به خدا روی دوش ماست
جانم فدای خاک تو ایران... خروش ماست

ای سرزمین درد کشیده بمان بمان
پایت به خون و خاک تپیده جوان جوان

ای خطه‌ی همیشه پرآوازه‌ی غیور
بودی همیشه در دل هر فتنه ای صبور

بوده ست مردمان تو دنبال حق روان
اینگونه بود خواستی اسلام را به جان

دشمن همیشه خواسته زانو زنی به او
با اتحاد تو به دلش ماند آرزو

گمراه نیستی به شبانگاه فتنه ها
نور بصیرت است به چشمانت آشنا

این انقلاب نعمت پروردگار ماست
پائیز رفته است و زمان بهار ماست

آگاه باش دشمن ما هست در کمین
تا که لوای پیر خمین را زند زمین

یک لحظه از ولایت اگر ما جدا شویم
قطعا دچار سختی و صد ها بلا شویم

دشمن شبیه پنجه و ما گُرده میشویم
در دست خصم نامه‌ی تاخورده میشویم

شیطان مصمم‌است که‌گمراه‌مان‌کند
در راه بندگیِّ خدا ناتوان کند

شیطان تجلی اش امریکاست شک نکن
خصم بزرگ مملکت ماست شک نکن

باید که سر گذاشت به فرمان انقلاب
باید که رفت در دل جریان انقلاب

باید نشست پای امامان انقلاب
باید که رفت راه شهیدان انقلاب

وقت نظاره نیست به میدان روانه شو
ای بذر انقلاب خمینی، جوانه شو

شعر خوانی میلاد خانی شاعر جوان انقلابی با نام «ترکیب بند»:


از زبان همسران شهدای مدافع حرم؛

رضایت از من و مادر گرفت با لبخند
خلاف آنچه به من وعده داد،دل میکند

شهید من همه جا با من است،او زنده است
دلم به وعده ی پروردگار شد خرسند

هنوز توی همان عکس های ماه عسل
کناره پنجره فولاد می زند لبخند

برای فاتحه هم هست،چای را دیگر
به لطف خاطره ها تلخ میخورم،بی قند

فقط وصیت او را مرور می کنم و
چقدر هم نگران است بابت فرزند

برای همسری من به این در آن در زد
به خاطر چه کسی دل برید از این پیوند؟


به خاطر کسی از من گذشت غم خورد است
زنی که گریه ی مرد مرا در آورد است


همان زنی که فقط فاطمه از او سر بود
همان که حجب و حیایش نشان و زیور بود

چنان رسالت کرب و بلا به دوش گرفت
علاوه بر پدرش، زینت پیمبر بود

زنی که باید از او عفت و حجاب آموخت
میان محشر گودال فکر معجر بود

همه خیال کنند او اسیر دشمن شد
ولی به بند اسارت حسین دیگر بود

زنی که وقت سخنرانی اش همه گفتند
به روی منبر کوفه دوباره حیدر بود


مصیبت غم دوریت روی دل کم نیست
ولی مقابل غم های کربلا غم نیست


به تیر حرمله چشم تر تو دست نخورد
و یا به ضربه ی سنگی سر تو دست نخورد

اگر چه حلق تو را لخته های خون پر کرد
ولی به تیغ و سنان حنجر تو دست نخورد

به دست هات کمی حلقه اذیتت میکرد
هزار شکر که انگشتر تو دست نخورد

در آن میانه رفیقت تو را به سنگر خود
_رساند و پیرهن پیکر تو دست نخورد

اگر چه داغ به روی دلم گذاشته اند
ولی به روسری همسر تو دست نخورد

به آرزوت رسیدی به قیمت خونت
به بیرق و علم رهبر تو دست نخورد


خلاصه آخر کاری شدم عزادارت
سفر به خیر عزیزم خدا نگهدارت