به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی استان البرز، نشست کتابخوان ویژه با موضوع معرفی زندگینامه خیرین و کارآفرینان با مشارکت استانهای البرز، خراسان رضوی، خوزستان، آذربایجان غربی و کهگیلویه و بویراحمد و حضور جمعی از کتابداران و سراسر کشور به صورت مجازی برگزار شد.
«معرفی کتاب تخته سیاهم خانه می خواهد»/ موضوع : معرفی زندگینامه و فعالیتهای جلیل خسروشاهی
در ابتدای این نشست میثم شیخ حسنی، رئیس اداره امور همکاریهای اداره کل کتابخانههای عمومی استان البرز به معرفی کتاب «تخته سیاهم خانه می خواهد» پرداخت و گفت: این کتاب دارای دو بخش اصلی است که در بخش اول به معرفی کوتاهی از زندگی آقای جلیل خسروشاهی، خدمات و اقدامات ارزنده وی در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و امور خیریه پرداخته و خاطراتی از افرادی که با ایشان در مدت عمر گرانقدرشان همراه بودهاند را شامل میشود. بخش دوم کتاب نیز شامل گزارش تصویری و توضیحات هر یک از پروژه هایی است که توسط ایشان و گروه خسروشاهی صورت پذیرفته است.
شیخحسنی در ادامه با معرفی بخشی از زندگینامه این خیر نیکوکار اظهار داشت: جلیل خسروشاهی در سال ۱۲۹۸ در تبریز متولد شد. پدرش حاج غفار از تاجران به نام تبریز و مادرش سارا سلطان نام داشت. در ۱۹ سالگی به قزوین می رود و در سال ۱۳۲۳ ازدواج می کند و حاصل این ازدواج نیز دو دختر بوده است. بعد از مدتی برای تجارت فرش به آلمان مهاجرت می کند. در سال ۱۳۴۴ همسرش به رحمت خدا می رود و از این زمان است که تاثرات روحی او را به انجام امور خیریه بیشتر وامیدارد. در مدت زمان زندگی در آلمان برای خود خانهای نخرید چون معتقد بود «خانه من ایران است». بعد از مدتی به ایران میآید و با مرحوم صفارهرندی و آقای عالینسب از خیرین و معتمدین صنعت همکاری میکند و تصمیم به کار زیربنایی میگیرند و سرانجام در شهریور ماه ۱۳۸۶ در کشور سوئیس زندگی را وداع گفت و در بهشت زهرا آرام گرفت.
رئیس اداره امور همکاریهای اداره کل کتابخانههای عمومی استان البرز با بیان برخی فعالیتهای خسروشاهی در حوزه مدرسهسازی، افزود: وی علاوه بر احداث ۴۵۲ مدرسه، در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز اقدامات موثری انجام داده است که از جمله فعالیتهای اقتصادی میتوان به پایه گذاری شرکت مینو در سال ۱۳۳۶ به همراه برادر خود، مدیریت مجموعه بافندگی آذربایجان در شهر قزوین، نمایندگی چند شرکت اروپایی در ایران، تاسیس فروشگاههای صرفه در تبریز به تبعیت از کشور سوئیس(ارائه اجناس با کیفیت با قیمت مناسب)، تجارت فرش در آلمان اشاره کرد. وی در حوزه امور خیریه نیز پیشتاز بوده و در حوزه فعالیتهای فرهنگی نیز با همکاری دوست خود عباس منیعی نسبت به تالیف کتاب «مبانی علمی پرورش درختان میوه» طی سال های ۶۰ تا ۶۵ همت گمارد که به عبارتی دایرهالمعاف باغبانی است (ویرایش کتاب توسط ایشان صورت گرفته است) که در سال ۱۳۷۰ نیز کتاب سال جمهوری اسلامی شد.
«با تو میگویم»
کبری محمدی، کارشناس امور انجمن های اداره کل کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی درباره کتاب «با تو میگویم» گفت: این کتاب حدیث دلدادگی ها و دل شدگیهای مردی است که نسیم انسان دوستی و شمیم وطن پرستی در بند بند دل گویهها و سطر سطر دلنوشته هایش محسوس است. مرحوم ایرج یزدانبخش دومین فرزند خانواده در اول اسفندماه ۱۳۱۹ در نیشابور به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۹ و در سن ۲۰ سالگی به عنوان کارشناس، به استخدام مرکز آمار ایران درآمد. او در سال ۱۳۵۹ بعد از حدود ۲۰ سال خدمت در مرکز آمار ایران با سمت معاون اجرایی و اداری بازنشسته شد. وی پس از بازنشستگی به زادگاهش برگشت و فعالیت خود را در بخش خصوصی، در مشهد، با تاسیس شرکت پارت لاستیک با ۱۰ نفر نیرو و با سرمایه اندکی که از فروش منزل مسکونی اش (حدود یک میلیون تومان) داشت، در سال۱۳۶۳ شروع کرد. اولین تولید این کارخانه پاشنه کفش و انواع اورینگ ها بود.
حیدری در ادامه افزود: مردی که از پاشنه کفش به یکی از بزرگترین و مجهزترین قطعهسازیهای خاورمیانه رسید، مردی که با ده نفر نیروی کار شروع کرد و حالا ۳۵۰۰ سرمایهی دانشی در مجموعههایش درحال خدمت هستند. مردی که از دو هزار متر زمین در روستای چاهشک آغاز کرد و امروز سیصد هزار متر مربع، فضای کسب و کار برای کشور ایجاد کرده است. وقتی وارد صنعت و بخش خصوصی شد، آنقدر خوش درخشید که ملقب به «پدر صنعت خراسان» شد. نه تنها گامهای بلندی در راستای خودکفایی این کشور برداشت، بلکه به شرکتهای معتبری همچون پژوی فرانسه نیز قطعه صادر کرد. او به کارآمدی بخش خصوصی اعتقاد راسخ داشت که بخشی از این اعتقاد در تلاشهای او در جهت سازماندهی و توسعه سازمانهای بخش خصوصی در ۱۰ کارخانه تابع این گروه نمایان است. او معتقد بود بیش از ۲۰% از انرژیاش در زمان اشتغال در مرکز آمار صرف تعالی می شد. گرچه از وزرا و مقامات بالا نشان تشویق دریافت کرد .اما زمانی که درسال۱۳۶۰ بازنشسته شد و به صنعت روی آورد ۱۰۰% انرژیاش را مصرف کرد و سرانجام در ۱۳ فروردین ۱۳۹۹ در سن ۸۰ سالگی در مشهد درگذشت.
کارشناس امور انجمن های اداره کل کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی با اشاره به برخی کارخانجات این گروه صنعتی توضیحاتی را نیز پیرامون افتخارات کسب شده توسط مرحوم یزدانبخش ارائه کرد.
«زندگینامه و فعالیت های برادران مردانی آذری»
ندا کریم خانی، کارشناس امور انجمن ها اداره کل کتابخانه های عمومی استان آذربایجان غربی در معرفی این کتاب بیان داشت: سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور، به منظور اشاعه فرهنگ مدرسه سازی و معرفی خیرین مدرسه ساز به عموم مردم و آشنایی جامعه با این انسانهای وارسته، مجموعه کتاب های «چهره های ماندگار» را منتشر کرده است. زندگینامه و فعالیتهای برادران مردانی آذری نیز یکی از کتابهای مجموعه چهرههای ماندگار است که زندگی و خاطرات غلامرضا، کریم و علی مردانی آذری را بیان می کند که برای رفع چهره محرومیت از ساحت مقدس نظام تعلیم و تربیت، دست از همه کارها شسته و جامه مدرسه سازی بر تن کردهاند.
کریمخانی در ادامه اظهار داشت: غلامرضا مردانی آذری که به پدر مدرسهساز ایران شهرت دارد، در سال ۱۳۰۵ در شهر تبریز به دنیا آمد. بخش اول و دوم کتاب به زندگی و خاطرات غلامرضا و علی از کودکی تا میانسالی پرداخته است که چطور غلامرضا و کریم، پس از فوت پدرشان، در سنین نوجوانی به شاگردی در مغازهها (خواربارفروشی و چلوکبابی) مشغول شدند و در همان سنین نوجوانی توانستند برای خود مغازه مستقلی اجاره کنند. سپس کارها را توسعه داده و وارد عرصه تجارت (واردات و صادرات) می شوند و چندین کارخانه هم از جمله کارخانه مته سازی و کارخانه لبنیات البرز راه اندازی کردند. برادران مردانی از سال ۱۳۷۷ مدرسهسازی را شروع کردند. مدارس دخترانه را به نام مادرشان «زهرا» و مدارس پسرانه را به نام پدرشان «محمد» نامگذاری میکردند و در مورد علت این کار می گوید: آن ها هیچ کمک مادی به ما نکردند ولی سه چیز را به ما یاد دادند که سرمایه زندگی ما شد: صداقت، دوست داشتن جامعه و فقط به خود فکر نکردن.
کارشناس امور انجمن ها اداره کل کتابخانه های عمومی استان آذربایجان غربی بیان داشت: بچههای مدرسه و عشق (گفت و گو)، بخش بعدی کتاب است که نویسنده با غلامرضا و علی مردانی و همچنین حمیرا مردانی، دختر غلامرضا گفت و گو می کند. علی مردانی آذری در مورد انگیزه انجام خیر می گوید: «من فکر می کنم، دنبال این طور کارها رفتن، ژنی باشد. چون پدر و مادرمان هم افراد مفیدی برای جامعه بودند. ما از آن ها یاد گرفتیم. ریشه این تفکر از پدر و مادرمان است.» توجه به کیفیت باطنی و رعایت ظواهر، از اصولی که برادران مردانی آذری در امر مدرسه سازی به آن توجه و اعتقاد دارند. برادران مردانی، عشق به جامعه و خدمت به آن را انگیزه اصلی خود در امر مدرسه سازی می دانند. بخش پایانی کتاب با عنوان «تصویر عشق» به تصاویر حضور برادران مردانی آذری در پروژه ها و افتتاح آن ها اختصاص دارد که هر صفحه با سخنان این بزرگواران مزین شده است.
معرفی کتاب جلوههای عشق و ایثار (خیرین مدرسهساز استان خوزستان)
بهار مهدی پور، کارشناس امور انجمن ها اداره کل کتابخانه های عمومی استان خوزستان در معرفی این کتاب اظهار داشت: کتاب با سخنانی از بنیانگذار انقلاب و رهبر جمهوری اسلامی آغاز و ۳۰ صفحه نخست کتاب به فرهنگ ایثار و انفاق در ایران، گزارش ویژهای از دیدار مراجع عظام و خیرین مدرسهساز، چند استفتاء درخصوص مدرسهسازی و جایگاه وقف در اندیشه اسلامی اختصاص یافته است.
وی در ادامه با بیان اینکه کتاب شامل سه بخش اصلی گفتوگو با مسئولان، پای صحبتهای خیرین مدرسهساز و با خیرین مدرسهساز (معرفی و شرح مختصری از زندگی ۱۵۰ خیر مدرسهساز خوزستانی) است، به تشریح مطالب درج شده در این بخشها پرداخت.
«زندگی و کارنامه حاج محمد تقی برخوردار»
امید حسن علیزاده، کارشناس مسئول امور همکاریها اداره کل کتابخانه های عمومی استان کهگیلویه و بویر احمد در معرفی این کتاب گفت: کتاب توسط انتشارات گام نو در ۹ فصل زندگی خاندان برخوردار و محمدتقی برخوردار پیشگام صنایع لوازم خانگی در ایران را روایت میکند. خاندان برخوردار قریب به ۷۰ سال در عرصه محلی و ملی فعالیت تجاری داشتند و نگرششان به زندگی و کار اقتصادی این بود: «زندگی اولش کار، وسطش کار و آخرش کار است.»
وی گفت: حاج محمدتقی برخوردار در ۱۳۰۳ در یزد به دنیا آمد. در دوره دانش آموزی روزنامه زیاد مطالعه میکرده و بعد از اخذ دیپلم علیرغم شرایطی که برای استخدام دولتی داشت اما کسب و کار را ترجیح میدهد. محمدتقی پس از ۲۰ سال تجارت و واردات کالاهای مدرن صنعتی، اقدام به تاسیس کارخانههای لوازم خانگی میکند و در طی ۱۵ تا ۲۰ سال فعالیت صنعتی محمدتقی برخوردار موجب افزایش تولید، افزایش کارکنان، دانش فنی و انتقال مدیریت به نیروهای ایرانی شد. وی دهها شرکت صنعتی تاسیس کرد که سهم بسیار زیادی در تولید، اقتصاد، اشتغال و کارآفرینی داشته است و در این راه، همواره با مشکلات زیادی روبه رو بوده اما با مدیریت صحیح مشکلات رو پشت سر گذاشت.
«فاتح البرز»
افسانه قاضیزاده، کارشناس امور مشارکتهای اداره کل کتابخانههای عمومی استان البرز در معرفی کتاب «فاتح البرز» اظهار داشت: بی شک شناخت گذشتگان در عرصههای گوناگون، میتواند هویت آن جامعه را به ما نشان دهد و آشنایی با گذشته، علاوه بر مسئله هویت، از حیث زنده نگه داشتن یاد این عزیزان از طریق بررسی انگیزههای اقتصادی، اجتماعی و ریسک پذیری مردانی که تلاشهای بینظیری برای توسعه و آبادانی داشتند و در تمام دوران زندگی، اوقات خود را صرف امور عمرانی، آبادانی اقتصادی و اجتماعی کردند و پیشگامان رشد جامعه هستند، نیز حائز اهمیت است.
قاضیزاده در ادامه افزود: این کتاب در نه فصل ارائه شده است. محمد صادق عرب(فاتح) فرزند حاج محمدتقی عرب نوه مرحوم حاج محمد حسن عرب بود. جد حاج محمد حسن عرب، حاج محمدباقر عرب که صاحب مقامات عالیه بوده و در اخلاق حمیده و حسن سلوک و انصاف شهرت داشت. در بین سال های ۱۲۸۰-۱۳۰۴ شمسی در اکثر نقاط ایران آموزش مکتب خانهای و دینی وجود داشت و محمد صادق به مکتب خانه رفت و سوادی که در آن سطح و خط و سیاق که روش مخصوصی داشت آموخت. محمد صادق آموزش تجارت را از طریق تجربه در حجرهی پدرش که از بازرگانان معروف و دارای حسن شهرت بود آموخت. او با سخت کوشی استعداد و خلاقیت خود و از حمایت تاجر معروف حاج محمد غضنفر برخوردار می شود به طوری که بنا بر پیشنهاد خانواده فاتح با نامزدی دخترش رقیه با محمدصادق موافقت می کند، گویند همسر فاتح همان جهان معروف است که نامش در گوشه گوشهی شهر البرز حضور دارد. مانند: جهان شهر، چای جهان، روغن نباتی جهان، چیت جهان. خاندان فاتح که از بازرگانان به نام یزد بودند دو بار در زمان حکومت ناصرالدین شاه همراه با سایر تجار در نجات یزد از قحطی نقش موثری داشتند.
کارشناس امور مشارکتهای اداره کل کتابخانههای عمومی استان البرز در ادامه افزود: وی اهل قلم بود. قلم شیوایی داشت و منتقد بود. «اصلاحات اقتصادی» یکی از مطالب او بود که در سال ۱۳۱۲ در مجله اتاق تجارت شماره ۶۵ به چاپ رسید. فاتح مردی متفکر بود و روزی نمی گذشت که فکر تازهای برای اصلاح و پیشرفت کارها در مغزش پدید نیاد. او در شبانه روز حداقل ۱۶ ساعت کار می کرد و علاقه زیادی به کشاورزی داشت. محمدصادق عرب که از آبان ماه ۱۳۱۴ به فاتح تغییر نام داده بود در بین سال های ۱۳۱۴-۱۳۱۵ یک بازرگان بود و علاوه بر راهاندازی چندین شرکت و کارخانه تولیدی، هر سال نیز ۵۰ تا ۱۰۰دستگاه ساختمان میساخت و با فروش ساختمان، کارهای عام المنفعه و خیریه انجام میداد. وی در حوزه فعالیت های کشاورزی، عمرانی، اجتماعی، رفاهی، خدماتی خیریه و عام المنفعه نیز حضوری پررنگ داشت و احداث بیمارستان فاتح در جهان شهر(شهید مدنی فعلی)، احداث مسجد رسول اکرم در جهان شهر، احداث مسجد جامع چهارصد دستگاه، احداث آموزشگاه فنی و حرفه ای فاتح، احداث تعداد زیادی دبستان، مدرسه راهنمایی و دبیرستان، احداث آموزشگاه پرستاری، خوابگاه دانشجویی، پرورشگاه، آسایشگاه و باشگاه ورزشی، تأسیس مدارس فنی برای کارگران بخش از این فعالیتها بوده است. روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۵۳ تحت عنوان یک بازرگان معروف کشته شد. بازرگان هنگام عبور از اتوبان طرشت براثر تیراندازی شخص یا اشخاصی ناشناس کشته شد.