دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۵

با حضور خانواده شهیدان تیموری و نویسنده کتاب «من مادر دوم تورجم»؛

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

نقد کتاب من مادر دوم تورجم

ویژه برنامه روایت مادری با نقد و بررسی کتاب «من مادر دوم تورجم» و تجلیل از خانواده شهیدان تیموری در همدان برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان همدان، نشست «روایت مادری» با نقد و بررسی کتاب «من مادر دوم تورجم» اثر فرزانه تیموری، خواهر شهید و بازنویسی سید میثم موسویان، با حضور خانواده شهیدان، مادر شهیدان تورج، ایرج و بهمن تیموری؛ بهرام تیموری، بردار شهیدان تیموری؛ سرهنگ حسن برزگر، معاون اجرایی سپاه انصارالحسین(ع) استان همدان؛ غلامرضا فریدونی، مدیرکل دفتر امور فرهنگی و اجتماعی استانداری همدان؛ عاطفه زارعی، مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان همدان؛ بهناز ضرابی‌زاده، نویسنده ادبیات پایداری و مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان همدان؛ ربیعه علی‌محمدی، مدیرکل امور خانواده و بانوان استانداری همدان؛ اعضای محفل ادبی جوانه‌های هگمتانه اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان همدان و جمعی از شاعران و علاقه مندان حوزه دفاع مقدس و مادران شهدای شهر مریانج روز یکشنبه ۱۸ اردیبهشت ماه برگزار شد. در این آیین از خانواده شهیدان تیموری و مادر این شهیدان تقدیر به عمل آمد.

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

جای خالی مادران شهدا در ادبیات پایداری همدان

عاطفه زارعی، مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان همدان در این آیین اظهار کرد: هر بار که توفیق حاصل می‌شود و شهدا پنجره‌های شناخت خود را بر روی ما می‌گشایند تا با بال کتاب به دنیای سراسر رمز و راز آن ها سفر کنیم. خدا را شکر می‌کنم که این انسان‌های خاص الهی به ما عنایت کردند تا آیینی فرهنگی برای آن ها برگزار کنیم و گوشه‌ای از زندگی آن ها را به مردم به ویژه نسل جوان نشان دهیم. این بار نیز توفیق یافتیم تا برنامه‌ای دیگر برای انعکاس جوانمردی‌ها و از خودگذشتگی‌های مردمان این مرز و بوم در هشت سال دفاع مقدس برگزار کنیم. هرچند جنس برنامه تفاوت معناداری با تمام برنامه‌های گذشته دارد چراکه می‌خواهیم از زن و از مادر، از انسانی که خداوند بهشت را به او وعده داده، سخن بگوییم.

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

وی ادامه داد: در روایت مادری از مادری سخن می‌گوییم که جگر گوشه‌اش، فردی که تن و جانش از او شکل گرفته و چون قلبی در بیرون پیکره‌اش می‌تپد، به سوی جبهه‌های حق علیه باطل که جز تیر و ترکش در آنجا وجود ندارد، روانه می‌کند. در روایت مادری سخن از  مادرانی است که هرگز این تکه وجودشان را پس از آخرین دیدار لمس نکردند و فرصتی برای در آغوش کشیدن تن و جانشان نیافتند.

وی گفت: روایت مادری، قصه مادر شهیدی است که درباره آن گفتند: «فرق مادر شهید، با تمام مادران دیگر زمین، خلاصه می‌شود به این: مادر شهید، پیش از آنکه مادر شهید می‌شود، «شهید» می‌شود...» به عبارت دیگر مادران شهدا، همان زمان که فرزندنشان را از زیر قرآن روانه جبهه‌ها  کردند، شهید شدند.

مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان همدان با بیان اینکه  روایت مادری، بهانه‌ای است که به اهمیت و جایگاه مادران شهدا بپردازیم و قصه پر غصه آن ها را بازگوییم، اظهار کرد:  وقتی کتب درخشان ادبیات پایداری ایران اسلامی را تورق می‌کنیم، جای جای آن تر شده از اشک مادر شهید است و بسیاری از آن ها غم نامه‌های مادران شهدایی هستند که تراژدی‌های بزرگ زبان فارسی را به زانو در می‌آورند و خواننده ناخودآگاه در برابر مادران شهدا سر تعظیم فرود می‌آورد. یکی از درخشان ترین این آثار را در کتاب «حاج جلال» می‌بینیم که «افروز» به عنوان مادر شهیدان حاجی‌بابایی چگونه شاهد پرواز جگر گوشه‌هایش است.

زارعی تصریح کرد: سلسله برنامه روایت مادری، ابتکار نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است که از سال گذشته در سراسر کشور آغاز شده است و در هر استانی با محوریت کتاب به مادران شهدا پرداخته می‌شود. این برنامه از آن رو است که متولیان فرهنگی و نویسندگان ادبیات پایداری به این بیندیشند که به چه میزان به دنبال پژواک صدای مادران شهدا هستند، مادرانی که چه بسیار شب ها در فراق جگرگوشه خود آرام گریستند و سوختند.

مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان همدان خاطرنشان کرد: با وجود آنکه استان همدان به همت نویسندگان بزرگی چون حمید حسام، بهناز ضرابی زاده، محسن سیفی کاری و البته تشویق‌های بزرگ مردانی چون شهید حاج حسین همدانی یکی از غنی‌ترین مناطق کشور در حوزه تدوین آثار در حوزه ادبیات پایداری است، به مادران شهدا کمتر پرداخته شده و امید است این برنامه بهانه‌ای باشد برای نویسندگان و صاحب قلمان این عرصه تا این خلأ را جبران و بتوانند عواطف و احساسات این مادران را منعکس کنند و به جامعه حالی معنوی ببخشند. بی شک سفر به دنیای مادران، کنکاش عمیقی است که انسان را برای دریافتی از  اسرار هستی یاری می‌رساند.

روایت گری خواهران شهید تیموری از جنس روایت گری حضرت زینب(س) است

غلامرضا فریدونی، مدیرکل دفتر امور فرهنگی و اجتماعی استانداری همدان نیز در این آیین گفت: روایت‌گری فرزانه تیموری در کتاب «من مادر دوم تورجم» آدم را یاد روایت گری حضرت زینب(س) از  امام حسین(ع) و حماسه عاشورا می اندازد، چراکه کل عاشورا  ۶ ساعت به طول انجامید اما یک راوی به نام حضرت زینب(س) دارد که تا آخرین لحظه عمر خود روایت کربلا گفت.

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

وی با بیان اینکه انقلاب ما مدیون شهدا و خانواده شهدا است، افزود: نسل‌های آینده نیز مدیون این خون‌ها و ایثارگری‌ها هستند؛ چراکه نظام ما به خاطر این خون ها پا برجا ماند. بنابراین تکریم خانواده شهدا یعنی زنده نگاه داشتن فرهنگ شهادت. سه شهید تقدیم اسلام کردن اتفاق  ساده‌ای نیست. این معامله جز معامله با خدای خود غیرقابل تحمل است و ناراحتی خانواده شهدا، اندوهی از جنس عاطفی است اما از اینکه سه جوان را برای انقلاب گذاشتند، خوشحال هستند. در کتاب «من مادر دوم تورجم»، خواهری از برادر شهید خود روایت می‌کند و اگر اهمیت این نوع روایت‌گری دفاع مقدس، بیشتر از دفاع مقدس نباشد، کمتر نیست.

تورج مسیر زندگی من را تغییر داد

فرزانه تیموری، خواهر شهیدان تیموری و نویسنده کتاب «من مادر دوم تورجم» در این برنامه اظهار کرد: وقتی تورج به دنیا آمد، من چهار سالم بود و خیلی دوست داشتم که یک خواهر خداوند به من عطا کند، اما به لطف خداوند برادری به من عطا و رابطه ناگسستنی میان ما برقرار شد و همواره از کودکی با من بود. تورج روی من خیلی تأثیر گذاشت چون هرگز به خواسته‌های من بی توجه نبود و همواره رعایت حجاب را به من متذکر می‌شد. راه زندگی من را تورج تغییر داد، او محرم راز من بود و وقتی به دانشسرا رفتم همواره به من سر می‌زد و هرچه می‌خواستم برای من تهیه می‌کرد. جوانی تورج با انقلاب مصادف شد و ما کمتر او و سایر برادرانم را در خانه می‌دیدیم و همیشه به او تذکر می‌دادم که چرا خانه نمی‌آید.

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

وی با بیان اینکه شهید تورج تیموری در عملیات رمضان به شهادت رسید و پیکر او هرگز بازنگشت، تصریح کرد: پس از پایان جنگ یکبار برای حضور در راهیان نور به عنوان ذخیره ثبت نام کردم و  بالاخره موفق شدم که به مناطق جنگی اعزام شوم، این اتفاق با تفحص شهدا همراه شد و من آنجا، یک پیکر شهید دیدم که بر روی آن عنوان عملیات رمضان و کوشک درج شده بود و گمان کردم او تورج من است و دگرگون شدم. بر اساس این تحول و دگرگونی، با کمک و همراهی سیدمیثم موسویان کتاب «من مادر دوم تورجم» تدوین شد.

تیموری ادامه داد: بهمن در همان اوایل آغاز جنگ تحمیلی به شهادت رسید و سایر برادران هم راهی جبهه شدند و پدرم هم هرگز مانع آن ها نشد. ایرج فرزندانش را به مادرم سپرد و راهی جبهه‌ها شد و به مادرم گفت گمان نکنی که بهمن شهید شد و دیگر وظیفه‌ات را انجام دادی شاید ما هم هرگز برنگردیم و او هم برنگشت. پس از شهادت بهمن، تورج دگرگون شد و در خواب و بیداری مشوش شده بود و مداوم در جبهه‌ها حضور داشت تا بالاخره در سال ۶۱ در عملیات رمضان، به شهادت رسید.

وی با اشاره به اینکه در حال نگارش خاطرات مادرم هستم، اظهار کرد: کتاب «من مادر دوم تورجم» در بازار یافت نمی‌شود و امیدوارم که این کتاب بازنشر شود.

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

بهرام تیموری، برادر شهیدان تیموری اظهار کرد: چهار سال پیش توفیق شد که خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، ایشان بزرگوارانه با خانواده شهدای دارای سه و چهار شهید دیدار کردند. مقام معظم رهبری نقش بزرگی در جنگ داشتند و بیشتر از همه رزمندگان در جبهه ها بودند و سختی ها را کشیدند.

سربازان گمنام دوران جنگ تحمیلی  مادران شهدا هستند

بهناز ضرابی زاده، نویسنده ادبیات پایداری گفت: سربازان گمنام دوران جنگ تحمیلی، مادران شهدا هستند که کمتر از آن ها یاد شده است. کتاب خاطره نگاری مادران شهدا را در دست تهیه و نگارش دارم. کتاب اخیر من به زندگی و روایت فرزانه تیموری خواهر شهیدان تیموری، مادر ایشان و همسر شهید ایرج تیموری می‌پردازد و به واسطه این کتاب با خانواده تیموری مصاحبه و کتاب «من مادر دوم تورج هستم» را نیز مطالعه کردم.

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

نویسنده کتاب دختر شینا تصریح کرد: روایت و خاطرات جنگ تحمیلی از سال‌های آغازین، از زبان رزمندگان روایت شد و خیلی از شهدا زندگی خودنوشت داشتند و به همین خاطر کمتر مادران، خواهران و همسران شهدا به خاطره گویی پرداختند. بنابراین تا قبل از این روایت ما از دوران دفاع مقدس، روایت مردانه‌ بود.

وی با اشاره به اینکه پس از مدت زمانی روایت‌های زنانه هم از دفاع مقدس آغاز شده است، ادامه داد: یکی از آغازگران این عرصه کتاب  «دختران او پی دی» خاطرات  «مینا کمایی» است که  روایتی از پرستاران در آبادان را به دست می‌دهد. اثر دیگر «نامه‌های فهیمه» نوشته رضا کمره‌ای دربرگیرنده نامه‌های فهمیه باباییان پور به همسر شهیدش است. یکی دیگر از این آثار «یکشنبه آخر» خاطرات معصومه رامهرمزی، است که بسیار زیبا و با جزییات نوشته شده است. سپس به «دا» رسیدیم که تأثیرگذارترین و پرمخاطب ترین کتاب درباره زنان است.

ضرابی‌زاده خاطرنشان کرد: فرزانه تیموری با احساس زیبای خواهرانه و مادرانه کتاب من مادر دوم تورجم را شامل آنچه از خاطرات برادران شهیدش به ویژه تورج در ذهن داشته به نگارش درآورده است. این برنامه طلیعه خوبی است تا ما از مادران شهدا بنویسیم. مادران شهدا از گمنام‌ترین و صبورترین سربازان دوران جنگ تحمیلی بودند. اگر تربیت مادران شهدا نبود، فرزندانی این چنین غیور ظهور نمی‌کردند. به همین دلیل ما باید به روایت‌های مادرانه در خاطره نگاری دوران دفاع مقدس بپردازیم.

وی با اشاره به اینکه در خاطره نگاری‌ها به همسران شهدا توجه شده است، افزود: مادران شهدا همچنان غریب و گمنام هستند و ما باید خاطرات مادران شهدایی که در قید حیات هستند را ثبت و ضبط کنیم.

«من مادر دوم تورجم» روایت یک رابطه معمولی خواهرانه و برادرانه نیست

سید میثم موسویان، نویسنده و بازنویس اثر «من مادر دوم تورجم» تصریح کرد: این کتاب خاطرات صمیمی خواهر شهیدان تیموری با برادران شهیدش به ویژه تورج است و بر اساس تحولی که در روح و روان ایشان به وجود آمد، به نگارش درآمده است. این خاطرات تکراری نیست که هر خواهر و برادری آن را تجربه کرده باشند و خاطرات یک رابطه معمولی نیست و بسیار خاص و جذاب است.

در این آیین شاعران کشوری و استانی و اعضای محفل ادبی جوانه‌های هگمتانه به شعرخوانی پرداختند.

 مصطفی محدثی خراسانی شعری را که ویژه این برنامه سروده بود، قرائت کرد:

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

گریه نمیکنم نه، که تو شکوه بودی

 در آن سکوت سنگین، طنین کوه بودی

 نام تو چون حماسه طنین افتخار است

 یاد تو آفتابی همیشه ماندگار است

 تو این شکوفه‌ها را به شاخه‌ها رساندی

 فوج پرندگان را به آسمان کشاندی

 در آن غروب غربت، گل چراغ بودی

 به برگ ریز کاغذ بهار باغ بودی

 دل شکسته‌ام را پر از وضو کردی

 در آفتاب داغت مرا صبور کردی

 تو پر گرفتی من فقط پر تو بودیم

 چه عزتی گرفتم که مادر تو بودم

پسر تو بودی من و زتو نصب گرفتم

شهید شدی و من زتو لقب گرفتم

آیینه ام نشسته مقابل نگاهت

 بخوان مرا دوباره که پا نهم به راحت

محمد سینا برنده، شاعر نوجوان و عضو محفل ادبی جوانه‌های هگمتانه:

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

شکست بال و پرت باز خواهرم بودی

در آسمان برادر کبوترم بودی

تو آبروی منی خواهر بهشتی من

شبیه زینب لب تشنه سرورم بودی

کنار لاله نشستی اگر چه پرپر بود

و تا نهایت این راه یاورم بودی

حدیث عشق اگر پشت بغض من جا ماند

تو مثل آینه ها حرف آخرم بودی

قلم به دست تو افتاد ای علم بر دوش

دهان من شده بودی و دفترم بودی

عصای مادر دلتنگ من چنان بودی

عجیب نیست بگویم که مادرم بودی

زهرا عین آبادی، شاعر نوجوان و عضو محفل ادبی هگمتانه:

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

فرزانه گی و سعادت و خوشبختی

اینها تنها یک واژه نیست

درد،دوری،نرسیدن

اینها تنها یک واژه نیست

جنگ و آتش و پلاک ها

سنگر و تانک و سلاح ها

بی قراری ها،دلتنگی ها

آخر قصه شهید ها

اینها تنها یک واژه نیست

اینها سراسر مفهوم و درد است

برای خواهری که مادری کرده

برای خواهری که عاشقی کرده

برای خواهری که از بهر برادر

میان بی پناهی زندگی کرده

برای خواهری که چشم دَر راه است

برای خواهری که او در دام است

برای خواهری که قلب او تنگ است

برای خواهری که غرق در اشک است

واژه در واژه تنیده،توصیفش سخت است

بهر فرزانه و خواهر،قافیه چیدن سخت است

پشت این دَر اما یک نفر دلتنگ است

خواهری که مادری کرده و سخت دلتنگ است

اینها تنها یک واژه نیست

اینها سراسر مفهوم پرواز است

پروازی که از هیچ فرشته ای هم بر نمی آید

مسعود طاهری عضد، شاعر و دبیر محفل ادبی هگمتانه:

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

خانه در حجمی از نبودن بود

غرق در شعر یاس های کبود

غم رفیق قدیم الایامم

در به روی غریبی ام بگشود

غم و غربت دوباره دست به دست

پله ها را دوتا یکی کردند

آه با آنکه یار غار منند

هر دوشان ساکتند و دمسردند

بر لبم خنده ای نمی آمد

بر زبانم گلی نمی جوشید

بر تن شاخه های بی جانم

باد نوروز، گل نمی پوشید

پرپر لاله های باغم را

باد از پشت چینه ها می برد

غم شبیه خوره وجودم را

با تمام وجود خود می خورد

از خدا صبر آرزو کردم

شب به چشمم فشاند نقره ی خواب

غرق رویای صادقانه شدم

مثل پر روی شانه ی مهتاب

کربلا بود، آتش عطشم

نینوا بود بی نوا جگرم

پسرم بود و رقص شمشیرش

پسرم بود و باز هم پسرم

سه دلاور سه قهرمان زمان

سه تن استوار و با ایمان

سه تنومند نخل پشتیبان

سه جگر گوشه ام جوان جوان

هر سه لبتشنگان شط جنون

ماهیان  فتاده در هامون

فخر الوند و شیهه ی کارون

سه جگر گوشه ام نشسته به خون

یک به یک آمدند زخم آلود

بر لب شط تنی به آب زدند

با علی اکبر حسین انگار

هر سه پیمانه ی شراب زدند

نور تابید و هر سه باریدند

مدتی روی دوش یکدیگر

نور در برگرفت آنها را

مثل خانه که می فشارد در

نور هر چند آسمانی بود

از زمین داشت غنچه بر می داشت

وه چه لبریز از محبت بود

لهجه ی آشنا و گرمی داشت

دست هر سه گل مرا بگرفت

پله پله به سمت من آورد

بس که احوال هر سه شان خوش بود

قلب من مادرانه شادی کرد

خنده سهم لبانشان شده بود

سرشان پیش دوست بالا بود

مثل ماه تمام تابیدند

برق چشمانشان هویدا بود

سیب سرخی به دست من دادند

بوسه بر چادرم زدند بسی

رو به من شادمانه می خواندند

مثل تو مادری نکرده کسی

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد

نشست «روایت مادری» در همدان برگزار شد