به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه، به منظور بزرگداشت هفته کتاب و با حضور هنرمندان شاعر، نویسنده، خوشنویس، طراح و کارتونیست و معصومه حسنی خونسار، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه، معاونین و کارشناسان ستادی، منوچهر پروینی، دبیر محفل ادبی بیستون «همایش کتاب و هنر» روز چهارشنبه ۲۵ آبان ماه سالجاری برگزار شد.
معصومه حسنی خونسار، مدیرکل کتابخانه های عمومی در این نشست ضمن تبریک هفته کتاب به شعار «ما همانیم که می خوانیم» اشاره کرد و گفت: خواندن اهمیت زیادی در ارتقای سطح فرهنگی جامعه دارد.
وی بیان داشت: شعار امسال به صورت مفهومی اشاره به اهمیت خواندن در شکل گیری شخصیت انسان دارد و این جمله خط مشی برای کتاب خواندن به انسان می دهد.
حسنی خونسار، در خصوص فعالیت محفل ادبی بیستون افزود: از ابتدای تشکیل محافل ادبی شاعران و نویسندگان و هنرمندان بسیاری به حوزه فعالیت های فرهنگی کتابخانه های عمومی ورود کرده اند که این امر باعث رونق فرهنگ کتابخوانی در بخشی دیگر از جامعه شده است.
رضاکریمی، معاون اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه در این نشست گفت: نهاد کتابخانه های عمومی کشور از یک اثر مهم درباره خواندن با عنوان «مسافر، برج و کرم؛ سه استعاره درباره خواندن» حمایت کرده است.
وی بیان داشت: همچنین آلبرتو منگوئل در این کتاب سه استعــارۀ اصلــی تاریخ خواندن را بررسی میکند، خواننده به مثابۀ مسافری که جهان را همچون یک کتاب می خواند؛ خواننده به منزلۀ ساکن برج عاج که دور از مردم است؛ و خواننده همچون کرم خورۀ کتاب که فقط از اطلاعات انباشته می شود.
کریمی افزود: همچنین مترجم در جلسه رونمایی گفته است؛ «به اعتقاد من منگوئل صرفاً این موضوع را بررسی کرده و نخواسته هیچ یک از این استعاره ها را منفی یا مثبت جلوه دهد»، اما این بی طرفی، فارغ از اینکه چقدر نویسنده با آن موافق خواهد بود، مانع ارتقای سطح خواندن می شود و از ارزشهای بالاتر غفلت می شود لذا در مقابل استعاره مسافر، مصادیق مذموم دو استعاره برج و کرم تلاش می کند تا موانع خواندن مؤثر در زندگی روشن شود و استعاره مسافر خواندن را با زندگی متصل می کند.
در ادامه از شاعران و نویسندگان و خوشنویسان و طراحان و کارتونیست های حاضر در این همایش که آثار خود را ارائه کردند تقدیر به عمل آمد.
همچنین در این همایش سعید امامی، از کتابداران و شاعران استان، شعر خود را درباره کتاب خواند:
جهان به محض ورودش ترانه باران شد
پر از شکوفه ی زیبا پر از بهاران شد
ز گام های نجیبش ستاره می رویید
به نور روشن چشمش غروب پنهان شد
سید و داد سلامی به مردم دنیا
و با طلوع سلامش هنر فروزان شد
نگاه کن چه سخن ها درون من پیداست
کسی که با من باشد رفیق عرفان شد
قدم قدم برسانم تو را به معبد علم
به لطفِ حرف و کلامم سوال، آسان شد
نگاه کن به جمالم کتاب من هستم
همان که با کلماتم سَحَر نمایان شد
هزار علم و حدیث و ترانه میدانم
ز بیشماری علمم زمانه حیران شد
بخوان و از کلماتم بگیر جام شعور
که هر که شربت عشقم بخورد انسان شد
در ادامه اسفندیار رشیدی، از نویسندگان و شاعران استان، نیز شعر خود را درباره کتاب خواند:
آفتاب معرفت طلوع می کنی یا فرو می آیی؟
میوه دانایی! زمزمه ی انسانی یا ترانه ی کهکشان؟
کتاب رنگ باخته! دیو جهل تو را نفرین کرده یا گرد فراموشی؟
چه درختان شعله وری، روی قفسه های کتاب پریشان می شوند!
آیا بذرهای فصول است یا خرده ریز دانایی بشر؟