به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، منابع طرح کتابخوان ماه آذر ماه ۱۴۰۱ با هدف تبیین منویات رهبر معظّم انقلاب اسلامی برای ارتقای فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه، دسترسی همگانی به کتاب، لزوم معرفی کتابهای مفید برای پرورش فکری آحاد مختلف مردم جامعه و همچنین ارتقای فضایل اخلاقی و فرهنگ عمومی از طریق مطالعه کتابهای مفید و فاخر، در سطح کشور معرفی شد.
«خودت پژوهش کن»
پدیدآور: خاطره بهی
ناشر: نشر طلایی
تعداد صفحات: ۱۰۴
کنجکاوی و شناخت دنیای اطراف از همان دوران کودکی آغاز میشود. اما ابزار تحقیق و یادگیری در آن با دوران نوجوانی تفاوتهایی دارد. کودکان سؤالهای زیادی از محیط پیرامون خود دارند و یک پژوهش علمی برای رسیدن به پاسخ پرسشها است. وقتی وارد مراحل پژوهش میشوند به یک پژوهشگر تبدیل میشوند.
خاطره بهی در کتاب «خودت پژوهش کن» فهمیدن مسئله، یافتن پاسخ سؤال، کشف واقعیت و توصیف یک پدیده را که از اهداف یک پژوهش است با نگارشی گویا، زبانی ساده و روان و مطالب طبقه بندیشده همراه با تصاویر جذاب و کاربردی بیان کرده است. راهنمایی گام به گام برای دانشآموزانی که میخواهند کار تحقیقی انجام دهند. همچنین تصویر کاربرگههایی که در کارهای پژوهشی نیاز است و ایدههای جذابی که ارائه نموده لذت خواندن این کتاب کاربردی را دوچندان کرده است.
این کتاب نگاه دقیق، درست و کنجکاوانه به دنیای اطراف را آموزش میدهد. نوجوان را با مهارتهای پژوهشگری و با روش کارگروهی و استفاده درست از ابزارها و نرمافزارهای گوناگون آشنا میکند. او یاد میگیرد که راه درست و علمی رسیدن به پاسخ پرسشهایش، طی مراحل یک پژوهش است که با طراحی سؤال و روشهای گردآوری اطلاعات آغاز و پس از آن با آزمایش، بررسی و نتیجهگیری ادامه دارد.
«مشاهیر ایران زمین»
پدیدآور: جمعی از نویسندگان
ناشر: آثار سبز
تعداد صفحات: ۴۸
این اثر در قالب کمیک استریپ، شرح حال تعدادی از بزرگترین قهرمانان استکبارستیز و ضداستعمار تاریخ معاصر ایران، به زیبایی روایت شده است. آشنایی مخاطب با محتوای این اثر از چند جنبه حائز اهمیت است. یکی اینکه عمق خباثت استعمارگران و مستکبرین مشخص میشود، دوم مخاطب در مییابد که برای این خاک چه جانفشانیهای طاقتفرسایی صورت گرفته و چه کسانی با چه ویژگیهایی پرچمدار این مبارزات هستند تا الگویی برای نسل امروز باشند و از همه مهم تر با عوامل ناکامیهای احتمالی این مصلحان و مجاهدان بزرگ آشنا میشوند که عبرت بزرگی برای امروز خواهد بود.
امیرکبیر، میرزای شیرازی، میرزا کوچکخان، سیدحسن مدرّس، رئیسعلی دلواری، نوّاب صفوی، غلامرضا تختی، شهید مطهری و سپهبدِ شهید حاج قاسم سلیمانی شخصیتهایی هستند که فرازهایی از زندگیشان در این کتاب به تصویر کشیده شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ژنرال انگلیسی: تمام این فتنهها زیر سر رئیسعلی است اگر ترورش کنیم منطقه آرام میشود.
یکی از جنوبیها: هواخواه زیاد دارد. سخت میشود سر به نیستش کرد.
هربرت چیک: یعنی هیچ یک از همولایتیهای او دشمنش نیست؟
میرزا رحمت لیلکی با چهره فکور: یکی هست که میشود با پول خریدش.
میرزا: غلامحسین، باعث تعجب است که در رکاب مردی میجنگی که پدربزرگش، پسر عمویت را کشته است.
غلامحسین: میرزا رحمت! من به خون دلواریها تشنهام. بالاخره یک روز حسابم را با آنها صاف میکنم.
افسر انگلیسی: فکر کنم آن روز رسیده است. هم پول خوبی میگیری هم حساب صاف میشود...
«ملاقات در فکه: زندگینامه شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)»
پدیدآور: سعید غلامیان
ناشر: سوره مهر
تعداد صفحات: ۳۳۵
در نخستین روز از مهرماه ۱۳۵۹، با آغاز جنگ، غلامحسین افشردی (حسن باقری) به خوزستان رفت. او در مدت ۲۸ ماه در میدانهای جنگ از لحاظ اطلاعاتی و طراحی عملیاتهای کوچک و بزرگ به جایگاهی تأثیرگذار و کلیدی رسید و در ردیف فرماندهان رده اول جنگ بود که به دقیقترین اطلاعات آگاهی داشت و میتوانست راهکار ارائه دهد.
این کتاب به خاطرات دوران کودکی شهید باقری و بعد از آن وقایع پیروزی انقلاب اسلامی و در پایان به حضور او در جبهههای جنگ میپردازد. او هنگام شهادت در ۲۷ سالگی جوانی بود که سمت جانشینی نیروی زمینی سپاه را داشت و در ردیف فرماندهان اول جنگ بود.
غلامیان به خوبی توانسته یکی از وجوه کمترشناختهشده شهید باقری را نشان دهد، دورهای را که او چند سال به عنوان خبرنگار فعالیت کرده و حاصل آن، انتشار یادداشتها و گزارشهایی از حوادث مهم انقلاب است مانند حمله آمریکا به طبس.
در این کتاب از خاطرات شفاهی ۶۵ راوی بهره گرفته شده و همراه با بخش تصاویر که شامل ۳۰ تصویر از شهید، خانواده و همکاران و بخشهایی از کارهای انجام شده او در روزنامه جمهوری اسلامی است. این کتاب را می توان زندگینامه نظامی حسن باقری نامید.
«نعمت جان (روایت زندگی صغری بستاک، امدادگر بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک)»
پدیدآور: سمانه نیکدل
ناشر: راه یار
تعداد صفحات: ۲۰۷
کتابی عاشقانه، در خط مقدّم امدادرسانی، با قلمی روان، زیبا و مستند دربارهی دختری جوان در اندیمشک که از پاک کردن سبزی و عدس برای رزمندگان تا پرستاری و مسئولیت بخش بیمارستانِ مجروحینِ جنگی پیش میرود و پس از عاشقانهای ناتمام، نذر میکند تمام جوانی خود را وقف مجروحین کند، حتی ازدواجش را ... .
در بخشی از کتاب میخوانیم:
صبح سوم مهر داشتم اطلاعاتِ پروندهای را کامل میکردم. آقای علیاکبری آمد سمتمان، گفت: «خواهرها، حلالم کنید.»
پرسیدم: «چی شده؟ خیره إنشاءالله؟»
گفت: «دارم میرم دوکوهه اسم بنویسم برم جبهه.»
یک لحظه خشکم زد. گفتم: «خانوادهها با یه امیدی میان اینجا و به شما ارادت خاصی دارن. اگه میشه شما نرو.»
گفت: «احساس میکنم جبهه بیشتر بهم احتیاج داره.»
نتوانستیم قانعش کنیم که بماند. خداحافظی کرد و سوار موتورش شد و رفت ... طولی نکشید ... بمباران شد ... طولی نکشید بهمان خبر رسید علیاکبری مجروح شده و بردنش بیمارستان راهآهن ... بلافاصله با دخترها بلند شدیم و سراسیمه دویدیم سمت بیمارستان ... وقتی از پیدا کردنش در بیمارستان مأیوس شدیم، تصمیم گرفتیم برویم خانهاش ... وقتی رفتیم داخل، مادرش داشت ضجه میزد و به سروسینهاش میکوبید. قبلاً مادرش را دیده بودیم. تا چشمش به ما افتاد، با گریه و شیون گفت: «خواهرهای امیرحسین اومدن ... حنا بیارید بذارم دستشون ... اومدن عروسی ... امیرحسین همیشه میگفت اینها خواهرهامن.»
علیاکبری درباره ما دخترها احساس مسئولیت خاص میکرد. همیشه سعی میکرد آقایانی که مراجعه میکردند بنیاد، کمتر سمت ما بیایند و خودش کارشان را انجام میداد. در عوض خانمها را پیش ما میفرستاد و خودش کمتر با خانمها صحبت میکرد.