به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «کتابخانه عمومی» و «کسبوکار کوچک» دو کلیدواژه اساسی همایشی هستند که سال اولش در شیراز برگزار شد و سال دومش در مشهد. دو کلیدواژهای که نشاندنشان در یک جا سخت بهنظر میرسد. معمولا تعریف سنتی از کتابخانه اینگونه است که محلی است که مخزن کتابی دارد، قرائتخانهای که روزهای منتهی به کنکور جای سوزن انداختن ندارد و دیگر ایام خلوتخانهای است و شخصی که کتاب یا کتابهای موردنظرت را از میان کتابها پیدا میکند و یا راهنمایی میکند کتاب را از کدام بخش برداری. یا به عبارت دیگر محلی آرام و زیانده که آورده مالی ندارد؛ اما این تعاریف دیگر دارد منسوخ میشود. از میان صحبتها متوجه میشوی میخواهند از آن نگاه سنتی به کتابخانهها رها شوند.
علیاکبر سبزیان، مدیرکل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی میگوید: «شاکله کتابخانههای عمومی در دنیا و پیرو آن در ایران در حال گذار از شکل سنتی به نسل جدید است. امروزه کتابخانههای عمومی دیگر تبدیل به فرهنگسراهای اجتماعی شدهاند و پا را فراتر از کارکرد سنتی گذاشتهاند. نسل جدید کتابخانههای عمومی مکان سوم، دانشگاه مردم، مرکز غیررسمی آموزش و مهارتافزایی و فرهنگسرای اجتماعی است. باید به این نکته مهم توجه کنیم که یکی از مسائل و چالشهای مهم کشورهای توسعهیافته در دنیای امروز مشکلات اقتصادی و شکلگیری کسبوکارهای جدید است.»
شناخت خوب کتابخانه از جامعه محلی، ظرفیتها و نیازها، منابع مناسبی که متناسب با نیاز جامعه انتخاب و دسترسپذیر میکنند، برقراری ارتباط بین جویندگان کار و صاحبان سرمایه و جویای نیروی کار، سازمانهای حقوقی و حامی، استفاده از فضای در اختیار برای تقویت بازاریابی، عرضه محصولات، اطلاعرسانی و ترویج کسبوکارها، و فضایی یادگیرنده برای توسعه دانشافزایی کسبوکار را از ظرفیتهای کتابخانهها برای تأثیرگذاری در کسبوکارها عنوان میکنند.
در حاشیه این همایش نمایشگاهی از کسبوکارهای کوچک در کتابخانه مرکزی مشهد راهاندازی شده و از استانهای همدان، خراسان رضوی، مازندران، زنجان، هرمزگان، سمنان، یزد، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان و اردبیل نمونههایی از فعالیتهای کسبوکاریشان را از خیاطی، بافندگی و گلیمبافی گرفته تا سوزندوزی، حصیربافی و گاه احیای هنرهای محلی فراموش شده مثل زربافی و چاروقسازی به نمایش گذاشتهاند و کتابدارانی که در این استانها چنین فعالیتهایی داشتهاند به نمایندگی غرفهداری میکنند تا برای مخاطبان از فعالیتهایشان بگویند. سرشان خلوت است، هرچند میگویند بعدازظهرها و ظهرها سرشان شلوغتر است. پای قصهشان مینشینم. یکی از معرق میگوید، دیگری از شغل کتابداری.
از همایش که میپرسی تمامقد از آن دفاع میکنند و تأکید دارند: ما میخواهیم از شکل سنتی کتابخانهای خارج شویم و وارد جامعه شویم، کنشگر باشیم و در عزلت و خلوتنشینی قرار نگیریم. قدمهایی را هم برای کنشگری برداشتهاند و الان محصولشان را آوردهاند هرچند با تأکید بر اینکه فعالیتها گستردهتر از آن است که در اینجا مشاهده میشود. آنها در شهرشان فقط کتابدار نیستند، روانشناس و کارآفرین و مشاور اقتصادی هم هستند.
موضوع همایش را دور از سخنرانیهای رسمی و گاه کسالتآور اینگونه تعریف میکنند: «اینطور نیست که کتابخانه خود بخواهد وارد کار اقتصادی شود یا کلاس آموزشی برگزار کند؛ کتابدار یک مشاور و رابط است. ماهیت کارمان این نیست. گاه پیش میآید یک مراجعهکننده میآید با ما درددل میکند. ما نیز به عنوان یک روانشناس به حرفهایشان گوش میدهیم و در پایان حرفهایشان کتابی معرفی میکنیم که به کارشان بیاید. گاه در این صحبتها میشود مراجعهکنندهای میگوید من نه کاری دارم، نه مهارتی بلدم. اما مراجعهکننده دیگری هنر و مهارت دارد اما جایی برای عرضه هنر و مهارتش ندارد. ما که در کتابخانه جایی داریم، به مربی میگوییم محلی را در اختیار شما قرار میدهیم، هنرآموز هم داریم. مثلا در هفته یکی دو روز به مدت دو ساعت در اختیار شماست. گاه مراجعهکنندهای مهارت دارد، جایش را هم دارد اما محلی برای عرضه کالای خود ندارد، باز ما در نقش رابط میآییم آنها را راهنمایی میکنیم. گاه مهارت دارد، محل تولید و عرضه دارد اما بازاریابی بلد نیست. ما کلاسهای آموزشی در رابطه با برندینگ و تبلیغات برگزار میکنیم و یا کتاب معرفی میکنیم.»
آنها تأکید دارند فعالیتهایشان در این حوزه کتاب و کتابخانه را به حاشیه نمیبرد و مخاطبانشان نیز از اعضای کتابخانه هستند. حتی گاه به واسطه این فعالیتها افراد دیگری به کتابخانه میآیند. آنها میخواهند کتابخانهشان یک پایگاه اجتماعی باشد.
یک کتابدار میگوید: «برخی فکر میکنند کار ما خیلی راحت است اما ما باید روانشناسی بلد باشیم، روابط عمومی قویای داشته باشیم، با یک خانهدار، مانند خانهدار رفتار کنیم، با یک مهندس، مهندس باشیم، با یک نوجوان، نوجوان و با یک کودک مانند یک کودک برخورد کنیم. برای کودکان که سختتر است، در یک دقیقه باید با او دوست شویم، اعتمادش را جلب کنیم و راهنماییاش کنیم. به طور کلی با کسی که از در وارد میشود، حرف بزنیم و سریع یک برآیند کلی از شخصیتش داشته باشیم و متناسب با آن راهنمایی کنیم، این میشود کتابداری بالینی.
ما نقش یک مرورگر را در کتابخانه ایفا میکنیم، باید کتابها را بشناسیم تا بر اساس علایق مردم یا سبکی که دوست دارند معرفی کنیم. اصلا دوست نداریم مانند یک تحویلدار بانک باشیم و میخواهیم با مراجعهکنندگان تعامل داشته باشیم. نمیخواهیم کتابخانه صرفا محلی برای امانت گرفتن کتاب و قرائتخانه باشد بلکه میخواهیم یک پایگاه و مرجع باشد. میخواهیم به مرحلهای برسیم که آدمها برحسب نیاز و سوالشان به جای مراجعه به اینترنت، کتابخانه را محلی معتبر و ایمن برای رسیدن به جوابهایشان ببینند.»
کتابدار دیگری هم میگوید: «خیلی قبل از این همایش، چنین طرحهایی در شهرستان ما راهاندازی شده بود؛ طرحهایی چون پرورش دام سبک و کاشت گیاه دارویی محلی که مطابق با شرایط منطقه است. طرحهایی که دیگر کسب و کار کوچک محسوب نمیشوند و سودآوری بسیاری داشتهاند. کارهای بسیاری انجام میشود که شاید برای شما حیرتآور باشد. اتفاقهای خوبی را داریم رقم میزنیم.»
البته این نکته را هم یادآور میشوند که گاه برای طرحهایی که برای کسبوکارها دارند کتابها از چندین هفته قبل رزرو میشوند و در این بین کتاب فراموش یا کمرنگ نمیشود.