به گزارش روابطعمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی مازندران، سلسله کارگاههای داستاننویسی کتابخانهی عمومی شهیدان نجّاریان با حضور محمدرضا سرشار، نویسندهی معاصر که صدای او را با قصّههای ظهر جمعه میشناسند، علاقهمندان به نویسندگی، نویسندگان، فیلمنامهنویسان و تعدادی از اعضای کتابخانههای عمومی، صبح پنجشنبه (۲۵ آبان ۱۴۰۲) در شهرستان بابل برگزار شد.
سرشار در این کارگاه ابتدا به بیان خاطرات دوران کودکی پرداخت و گفت: مطالعه را در دامان خانواده آموخته و کتابخوانیِ شبانه از عادات زندگی روزمرهی خانواده بود. در گذشته، اوقات فراغت مردم بسیار بود؛ بنابراین رادیو شروع به کار کرد تا بخشی از این فراغت را با اخبار پُر کند و در سال ۱۳۱۱ تقریباً دو هفته پس از شروع به کار رادیو، قصّهی ظهر جمعه نیز آغاز به کار کرد.
سرشار با بیان اینکه در طول این مدت، برنامهی قصّهی ظهر جمعه گویندگان بسیاری داشت، افزود: از تاریخ ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۰ به عنوان گویندهی برنامهی قصّهی ظهر جمعه شروع به اجرا کردم که به مدت ۲۴ سال فعّالیت داشتم و در سال ۱۳۸۴ خودم استعفا دادم به این دلیل که فضایی برای جوانترها باز کنم.
این نویسنده در ادامه، پیرامون این موضوع که ریشههای ایرانی داستاننویسی و ادبیات داستانی چه کمکی به داشتن داستان ملّی میکند صحبت کرد و گفت: خانوادهی بشر یکی است و همهی ما از یک پدر و مادر با نام آدم و حوا زاده شدیم و خدا اینگونه جهان را پدید آورد که پس از تکثیر انسانها در روی زمین منتشر شوند و زبان و فرهنگ و... تغییر کرد.
سرشار با بیان اینکه انسان دارای دو بُعد ظاهری که بخش اکتسابی است و بُعد سرشت که برای همه یکی است هستند، ادامه داد: نخستین گونه شکلگرفتهی در فرهنگ ما کهن اسطوره بود که از دل آن حماسه در میآید. اساتید در همهجای دنیا وجوه مشترک دارند و برخی از نمادهای اسطورهایی نمادهای تصویری هستند؛ ما نمیتوانیم مُنکِر تفاوتهای فرهنگی شویم که بخشی هم تفاوت اعتقادی است و ادبیاتمعاصر فرزند ادبیات قدیم است که بهروز شده است.
این نویسنده با بیان اینکه پژوهشگران، سابقهی ۶ هزارساله برای ادبیات ایران ذکر میکنند، اضافه کرد: ایران از جملهی کشورهایی است که ادبیات کهن دارد و در زمینهی شعر و داستان فوقالعاده پُرسابقه هستیم.
وی افزود: برای کمک به داشتن داستان ملّی در نخستین قدم باید با متون کهن ادبیات مأنوس شویم و بخوانیم و بعد پژوهشگران عناصر خاص را دربیاورند و به اهل قلم و ادبیات معرفی کنند؛ در واقع بهتر است جهانی بیندیشیم و منطقهای عمل کنیم.
سرشار با بیان اینکه تعابیری که از قصّه و داستان داریم متفاوت است، تصریح کرد: قصّه در شکل عمومی، ترجمهی داستان است؛ اما آنچه که از قرآن برمیآید قصّه، همان تعریف فورستر یعنی نقل حوادث به ترتیب زمان است.
این نویسنده با اشاره به اینکه، وقتی سلسله رویدادهایی که شخصیت محوری داشته باشد را بیان کنیم قصّه میشود، تشریح کرد: عصارهی معنای قصّه در قرآن، پیجویی یا تعقیب است؛ یکی از عناصر داستان یا نمایش«پیرنگ» است و در واقع ستون فقرات قصّه است و وقتی رابطهی علّت و معلولی را به قصّه اضافه کنیم به پیرنگ تبدیل میشود و از آنجاییکه پیرنگ نیاز به راز دارد، با جابه جایی رویداها میتوانیم راز ایجاد کنیم؛ از طرفی در قصّه، "ادامه" را جویا میشویم اما در داستان، "چِرایی" را میپُرسیم.
سرشار با تعریف اینکه، داستان از درگیر ساختن شخصیّت تا ایجاد کشمکش و مشخصشدن نتیجهی نهایی درگیری یا کشمکش را شامل میشود، افزود: هر داستان از جایی شروع میشود که قصّهی روزمرهی قهرمان آن، از حالت تعادل خارج شود.
گفتنی است، محمّدرضا سرشار در ادامهی کارگاه داستاننویسی، به سؤالات حاضران پیرامون زاویهی دید، نحوهی نوشتن و به پایانرساندن داستان پاسخ داد و این کارگاه بیش از ۳ ساعت ادامه داشت.
شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۲
به مناسبت هفتهی کتاب در بابل؛
کارگاه داستاننویسی با تدریس محمدرضا سرشار برگزار شد
به مناسبت هفتهی کتاب، کارگاه داستاننویسی با تدریس محمّدرضا سرشار در کتابخانهی عمومی شهیدان نجّاریان بابل برگزار شد.