به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی آذربایجان شرقی، سوگواره ادبی «روز وداع یاران» همزمان با سراسر کشور به منظور گرامیداشت یاد و خاطره شهدای خدمت، آیت الله سیدابراهیم رئیسی، شهید جمهور و همراهان ایشان با حضور یونس فاتح فرماندار شهرستان تبریز، اسد بابایی مدیرکل کتابخانه های عمومی آذربایجان شرقی، اصحاب فرهنگ و هنر و جمعی از شاعران محفل ادبی شهریار در تالار نخجوانی کتابخانه مرکزی تبریز برگزار شد.
در ابتدای این سوگواره اسد بابایی مدیرکل کتابخانه های عمومی آذربایجان شرقی با تأکید بر اینکه از تاریخ صدر اسلام تاکنون افرادی در ذهن و یاد و خاطره مردم ماندگار شده اند که از خود و آرامش خود گذشته اند تا دیگران به رفاه برسند، اظهار داشت: رمز محبوبیت رئیس جمهور شهید آیت الله سیدابراهیم رئیسی و همراهان ایشان نیز خدمت صادقانه و خالصانه شبانه روزی در مدت مسئولیت است.
بابایی با اشاره به لزوم مردمی بودن مسئول تراز در نظام اسلامی، از آیت الله آل هاشم به عنوان فردی یاد کرد که هیچ وقت خود را بالاتر از مردم ندانست و با همه اقشار جامعه با زبان خودشان ارتباط برقرار کرد. همواره و در همه جا میان مردم بود و بی واسطه همه اقشار مردم را می شنید. این رفتار شهید عزیز الگویی نیکو برای ائمه جمعه و مسئولین برای برداشتن فاصله میان خود و مردم بود.
یونس فاتح فرماندار شهرستان تبریز نیز در این مراسم با بیان اینکه پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی فرصتی برای رشد انسان است، گفت: رئیس جمهور شهید همانطور که خودشان همیشه در میدان بودند از مسئولین دولت نیز همواره انتظار داشتند در میدان و در دسترس باشند و به صورت جهادی شبانه روز به مشکلات مردم رسیدگی کنند. نمونه بارز این طیف مسئولین، استاندار شهید مالک رحمتی بود که در طول ۱۱۷ روز خدمت مجدانه و پرتلاش در دل مردم آذربایجان جای گرفت.
گفتنی است، در این برنامه شعرخوانی توسط شاعران تبریزی مرتضی طوسی، امیرحسین دوست زاده، لیلا حسین زاده، ابوالفضل حمامی، امیرعلی رستمی، حسین آردی و آرش توفیقی پیرامون شهید جمهور آیتالله رئیسی و شهید خدمت انجام شد.
مرتضی طوسی
خبر پیچید، سرو افتاده، اینجا کوه لرزیده
دل صدها شهید بی سر از اندوه لرزیده
خبر پیچید پیچک وار در جان شقایقها
خبر خون قطرههای اشک شد در چشم عاشقها
خبر آری خبر آئینه را چون پتک ویران کرد
خبر خون در دل زخم آستان خاک ایران کرد
خبر میگفت آل هاشم ما آسمانی شد
از این غم قامت تبریز و تبریزی کمانی شد
جهان لرزید ابراهیم را بر شانه میبردند
به سوگش چند اسماعیل در میقات، خون خوردند
بقول رهبری که قامت چون سرو او خم نیست
خبر هرچند جانسوز است اما داغ و ماتم نیست
حماسه در حماسه هیچ غیر از این نمیبینم
بدا بر من اگر از داغ تو در سوگ بنشینم
بدا بر من اگر غیر از شهادت بر لب آوردم
اگر بیتاب گشتم جان به حسرت در تب آوردم
شهید راه خدمت بیکفن ماندهاست اربابش
فدای جان دلتنگ و فدای روح بیتابش
خبر چون باد پیچیده خبر گویی سر آورده
خبر اشک شهید بیکفن را هم در آورده
خبر در کوچهها اشک پدر، تلخند فرزند است
خبر با خود هزاران داغدیده مادر آورده
خیابان در خیابان فوج فوج از بیقراران بین
خبر با خود عزاداران بیبال و پر آورده
خیابان، کوچه، شهر و روستا بر سر زنان، گریان
خبر از داغدارانت هزاران لشکر آورده
دل ام الشهید از داغتان آشفت این یعنی
خبر آتشفشانی نو از این خاکستر آورده
نبودی تا ببینی حال تبریز دلاور را
خودم دیدم برایت روح از پیکر در آورده
دحتببین ما، فتنهها دیدیم اما کوه با ما بود
که باتو موجها راندیم و روح نوح با ما بود
چه پیرانی که در تشییع تو چون بید لرزیدند
جوانان عاشقت بودند آری خوش درخشیدند
امیرحسین دوست زاده
آه ای سرو سرکشیده به ابر
مرگ در قامت رسای تو نیست
ای شهید به خون وضو کرده
خاک تاریک و سرد جای تو نیست
کربلایی دگر به پا شده است
با شهیدان راه خونینت
گرچه هیچ اتفاق آه حسین
مثل غوغای کربلای تو نیست
حاج آقا هارداسان بیری سسلیر
البیر کار مشکله دوشدی
یارالی جسمیوی کی گوردی هامی
یا حسین یا حسین دیله دوشدی
یارالی جسمیوه جآنیم قوربآن
پیکرین قان ایچینده پیدا دی
آه مکشوف روضه دیر او بدن
نه بدن دیر کی اربا اربا دی.....
ای شهادت چقدر شیرین است
پر کشیدن به سوی تو آری
هیچ شوقی در این جهان ما را
غیر پرواز در هوای تو نیست
دیده ای که حسین را دیدی....
تا کجا ها تو را شهادت برد ؟
چشم وا کن که هیچ پر زدنی
مثل پرواز چشم های تو نیست
دل سپردم مرا شهید کنی
به رضایی که در رضای تو هست
کنده ام دل ز هر چه غیر از تو
که رضایی به جز رضای تو نیست
آه ای پیکر به خون خفته
آه ای حرف های ناگفته
چشم بر راه این خبر هستم
که بگویی عزا ، عزای تو نیست....
تو نباید شبیه ما باشی ،
وقت آن بود روسپید شوی
حق تو بود تا شهید شوی....
مرگ در قامت رسای تو نیست....
امیرعلی رستمی
چه انتظار غزل از منی که نالانم
چگونه نظم دهم بر سخن؟ پریشانم
چه حکمتیست که در روزهای سبز بهار
به غم نشسته ی بی رحمی زمستانم
کنون که روز تولد برای سلطان است
سیاه پوش غم خادمان سلطانم
خبر رسید که یوسف به چاه افتاده
به فکر حال پریشان پیر کنعانم
قوجانین آغلاماقی عالم اثر ایلر
اسیر داغی این مصرع است چشمانم
(بالام گلیب نظره ) آه پشت آهش بود
همین عبارت او باعث است گریانم
شنیده ام تک و تنها، غریب جان دادی
گریز روضه فراهم شده است، می خوانم
(دونن گونورتا چا قی توشموسن یوزون اوسته)
نشست روی لب زخمی ات حسین جانم
وصیتی که فلک عکس کرد اصلش را
پدر نماز برای پسر …نمیدانم
سلاله علوی بود، آل هاشم بود
سیاه پوش غم شیرمرد میدانم
خلاصه خواسته ت را رضا اجابت کرد
شهید سوم تبریز را شفاعت کرد
آرش توفیقی
بو جومه نامازدا یوخیدین نیه؟
اولمایا کفسیزسن دارداسان حاجی
مصلی چم لیدی سنی گورمورم
"حاج آقا هارداسان؟ هارداسان حاجی؟!"
بو جومه یوخیدین بوشیدی یرین
بو جومه مصلا دوندو غوربته
دییرلر "مالکی" گوتوردون، ایکیز
مشهده چیخیبسیز سون زیارته
خبرین دئماغی چتیندی آخی
ائوده ده گوزلورو او قوجا آتا
بیز اونا نه دیاخ؟ نجورسو دیاخ
نه دیاخ کی اونون عقلینه باتا
نه دییم بو دردی آزاتسین بیراز
نه دییم کی تبریز اینانسین بونا
قورخورام دردیوی دیه م میللته
جانلاری قاریشیب جانینلا یانا
سن ایندی گدیبسن او سون منزیله
بیر آدین واردی کی بیر عومور قالا
سن بیزی سئوردین بیلیرم حاجی
ایندیده بیزلری تاپشیر آللاها
ابوالفضل حمامی
تا صبح از انتظار تو بر ما چهها گذشت
امیدوار بوده به اینکه بلا گذشت
گفتم بلا و روضه گلوی مرا گرفت
گفتم چهها که بر سر اهل ولا گذشت
تا صبحدم به دلهره در جستوجوی تو
تا صبحدم به آه و به اشک و دعا گذشت
امروز مثل سیزده دی گریستیم
دیدم چه در شهادت آن جانفدا گذشت
مه بود یا نبود در آن لحظهها هوا؟
هرگز کسی نگفت چه در آن هوا گذشت