به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، پوستر این چند کتاب ویژه «شهدای مقاومت» با معرفی ۸ اثر منتشر شد؛ در این پوستر که همزمان با چهلم شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و سالگرد اروج شهید عماد مغنیه و شهید حسن شاطری، مطالعه کتاب های «ابوجهاد (صد خاطره از عماد مغنیه)» نوشته سید محمد موسوی، «حاجقاسم (جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی)» نوشته علی اکبر مزدآبادی، «خدا حافظ سالار (خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی)» نوشته حمید حسام، «خط مقدم (روایت داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید طهرانی مقدم)» نوشته فائضه غفار حدادی، «شهیدفتحی شقاقی کیست؟» نوشته حسن خامهیار، «گمشدۀ مزارشریف»، نوشته سعید عاکف، «معمار محبت» نوشته عبدالقدوس الامین با ترجمه زهرا عباسی سمنانی و «همقسم (زندگی امّ یاسر، همسر شهید عباس موسوی)» نوشته عبدالقدوس الامین با ترجمه احمد نطنزی، پیشنهاد شده است.
برادی دریافت فایل پوستر این چند کتاب ویژه «شهدای مقاومت» (اینجــــــــــــــــا) کلیک کنید.
همچنین تصویر جلد و معرفی مختصری از این کتاب ها را در ادامه می خوانید.
ابوجهاد
(صد خاطره از عماد مغنیه)
پدیدآور: سید محمد موسوی
ناشر: روایت فتح
تعداد صفحه: ۱۰۶
یکبار ازش پرسیدم: «با این اوضاع که خیلیها دنبال سرت هستن، از مرگ نمیترسی؟»
با همان آرامشِ همیشگیاش جواب داد: «به نظرم اینکه از بچهها بخوام در عملیاتها با مرگ بازی کنند و خودم از مرگ بترسم، یهجور خیانته.»
حاجقاسم
(جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی)
پدیدآور: علی اکبریمزدآبادی
ناشر: یازهرا (س)
تعداد صفحات: ۱۶۸
حاج قاسم سلیمانی در مراسم یادواره شهدای شهر «خانوکِ» کرمان (۱۳۸۹)
مردم! از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت میکند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم.
اما اینرا بدانید؛ والله! علمای شیعه را تماماً و از نزدیک میشناسم.
الان ۱۴ سال شغل من همین است. علمای لبنان را میشناسم، علمای پاکستان را میشناسم، علمای حوزه خلیجفارس را میشناسم. چه شیعه و چه سنی، والله! اشهدبالله! سرآمد همه این روحانیت، این علما را از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی «آیتاللهالعظمی خامنهای» است.
خدا حافظ سالار
(خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی)
پدیدآور: حمید حسام
ناشر: نشر۲۷
آنقدر با جغرافیای شهر دمشق آشنا بودیم که نیازی به راهنمایی ابوحاتم نبود. خودمان هر بار به سمتی میرفتیم. به پستهای ایست و بازرسی که میرسیدیم، امین به مأموران سوری میگفت: «خانوادۀ ابووهب هستیم.» عکسالعمل مأموران این پستها هم در نوع خودش جالب بود. تا اسم «ابووهب» میآمد به علامت احترام و البته قبول، خبردار میایستادند و همراه با لبخندی که حاکی از الفت و ارادتشان بود، دست روی چشمانشان میگذاشتند و به عربی میگفتند: «علی عَینی.»
خط مقدم
(روایت داستانی و مستند از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید طهرانی مقدم)
پدیدآور: فائضه غفار حدادی
تعداد صفحات: ۵۲۸
بچهها من فکرمیکنم ما باید دستمون روی زانوی خودمون باشه. امروز اگه جرئت نکنیم این تجهیزات روباز کنیم و درست کنیم، دیگه شاید هیچ وقت دیگه هم این کارو نکنیم. اسلحه دشمن امروز روی شقیقهی زن و بچهی ماست. چشم اون مادری که با هر آژیر قرمز بچهشو بغل میکنه و از ترس میلزره، به ماست. حتی اگه موشکایی که ما میزنیم نتونه جلوی بمبارانها رو بگیره اما همهتون میدونین که یه دلگرمی بزرگیه برا مردم.
شهیدفتحی شقاقی کیست؟
پدیدآور: حسن خامهیار
ناشر: شاهد
تعداد صفحات: ۲۹۳
شهید فتحی شقاقی در دفاع از تشیع، و مردود دانستن تهمتهای ناروا به آن، در کتاب «السنة و الشیعة» تلاش فراوانی کرده تا عموم اهل تسنن را با دیدگاههای علمای بزرگ اهل سنت و رهبران حرکتهای اسلامی معاصر آشنا کند. او میگوید:
"... هر انسان مسلمان و متعهد باید در برابر عوامل تفرقهافکن واکنش نشان دهد. برخی افراد سعی میکنند از فتواهای شیخ الاسلام ابنتیمیه برضد شعیان سوء استفاده کنند و آنان راه کفر و خروج از دین امت متهم نمایند. در نتیجه تکفیر شیعیان، به انقلاب اسلامی ایران ضربه بزنند که اصل نکته در همین مورد نهفته است"!!
گمشدۀ مزارشریف
پدیدآور: سعید عاکف
ناشر: مُلک اعظم
تعداد صفحات: ۴۷۴
رفتم کنارش. حرفی را که توی دلم مانده بود بهاش گفتم، و گفتم: حاج آقا چرا چند وقتی نمیری ایران که هم یه قدری به خودت برسی، هم به خانوادهات؟
هرگز یادم نمیرود؛ سرش را بلند کرد. خیره شد توی چشمهام. دستش را گرفت به سمتی که طالبان بودند. گفت: اگر نبود اسلام جعلی و خطرناک این پدرسوختهها، مطمئن یاش همین کار رو هم میکردم.
معمار محبت
پدیدآور: عبدالقدوس الامین
مترجم: زهرا عباسی سمنانی
ناشر: موسسه فرهنگی و هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی
در طی ۵ سالی که به عنوان مترجم با او در لبنان کار کردم، هرگز کلمهی «من» را از زبان او نشنیدم. تا آنجا که در توان داشت کارهای خیری را که انجام میداد، پنهان میکرد و اگر دیگران متوجه آن کار میشدند، نمیگفت که «من» آن را انجام دادهام بلکه میگفت «ما» آن را انجام دادهایم.
همقسم
(زندگی امّ یاسر، همسر شهید عباس موسوی)
پدیدآور: عبدالقدوس الامین
مترجم: احمد نطنزی
تعداد صفحات: ۳۵۰
... او میداند که امام خمینی به خانمها نگاه نمیکند و درچهره هیچ زنی حتی در کمتر از ثانیهای خیره نمیشود. در همان لحظه این نیت را کرد که اگر او همراه سیدعباس به شهادت خواهد رسید، امام لحظهای به چهرهاش نظرکند و او این نگاه را علامتی برای اطمینان قلبی خود بشمارد.
... او در حالی که محمد را بین دستانش گرفتهبود، به امام نزدیک شد و سوز حسرت فراوان چشمانش را به نگاه امام گره زدهبود. منتظر آن علامت بود. همینطور که به امام نگاه میکرد، دید که امام دستش را بر بدن محمد کشید و پس از آن بلافاصله نگاهش را به امیاسر دوخت و لبخندی زد...
ارسال نظر