دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۷

مروری بر نهمین جلد کتاب «هدهد سفید»/۱

روزی روزگاری در محاصره کرونا

هدهد سفید جلد نهم

نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در این روزهای کرونایی، برای بچه‌ها در پیام‌رسان بله، اینستاگرام و پایگاه اطلاع رسانی و سایر رسانه‌های مجازی، فضایی را ترتیب داد تا بچه‌ها بتوانند حتی از راه دور هم به کتاب‌خواندن‌شان ادامه دهند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، بخش «خیلی‌دور، خیلی نزدیک» جدیدترین شماره هدهد سفید (جلد نهم) به خاطرات و داستان‌های کتابداران از روزهایی که بچه‌ها در کتابخانه نبودند اختصاص یافته است. در این پرونده پای روایت‌های کتابدارانی نشسته شده که علی‌رغم تعطیلی کتابخانه‌های عمومی در دوران شیوع ویروس کرونا، از طریق فعالیت‌های مستمر در فضای مجازی تلاش کرده‌اند کتاب دوباره به زندگی بچه‌ها بازگردد و کتابخوانی از رونق نیفتد.

خیلی دور، خیلی نزدیک

پانیذ میلانی

خاطرات و داستان­­ های کتابداران از روزهایی که بچه ­ها در کتابخانه نبودند

روزی روزگاری در محاصره کرونا

حالا دیگر حدود شش ماهی میشود که کرونا وارد زندگیهایمان شده. از وقتی این ویروس پایش را به زندگی ما باز کرد، همه چیز عوض شد. خیلیها دیگر نتوانستند سرکار بروند، خیلیها ارتباطاتشان را با دوستان و فامیلهایشان قطع کردند تا مبادا کسی را در خطر بیندازند. مهمانیها، مراکز خرید، آرایشگاهها، رستورانها و... همه جا تعطیل شدند تا ما در امنیت باشیم. بعد از کرونا، زندگی اکثر ما دیگر آنطوری نبود که قبل از کرونا بود. کتابخانهها هم یکی از مکانهایی بودند که بعد از ورود ویروس کرونا به کشور، تعطیل شدند. خیلی از بچههایی که کتابخانه را دوست داشتند و با شوق و ذوق منتظر وقتهایی بودند که پدر و مادر آنها را به کتابخانه ببرند، دیگر باید در خانه مینشستند و منتظر میشدند تا ببینند کرونا کی بار و بندیلش را جمع و برای همیشه از کره زمین خداحافظی میکند.

با همه اینها اما کتابداران از پا ننشستند. آنها آنقدر بچهها را دوست دارند و آنقدر همه فکر و ذکرشان این است که بچهها از کتاب خواندن باز نمانند که نمیتوانستند دست روی دست بگذارند و ببیند کرونا دارد به جان کتاب و کتابخوانی میافتد. آنها دور هم جمع شدند و چاره کار را این یافتند که با استفاده از موبایل و تبلت و فضای مجازی، کاری کنند که کتاب دوباره به زندگی بچهها برگردد. نهاد کتابخانههای عمومی کشور در این روزهای کرونایی، برای بچهها در پیامرسان بله، اینستاگرام و سایت و سایر رسانههای مجازی، فضایی را ترتیب داد تا بچهها بتوانند حتی از راه دور هم به کتابخواندنشان ادامه دهند. چیزی که در ادامه میخوانید، روایت چند تن از کتابداران مهربان درباره بچهها و کتابخوانی در دوران کروناست.

خانم حاتمی کتابدار کتابخانه نبی اکرم (ص) شهرستان هرسین در استان کرمانشاه است. او معتقد است اکثر کارهایی که بچه‌ها در کتابخانه انجام می‌دادند، کارهای جمعی بود؛ مثل جمع‌خوانی کتاب؛ اوریگامی (درست‌کردن اشکال مختلف با کاغذ)؛ قصه‌گویی؛ درست‌کردن کاردستی و... و طوری برنامه‌ریزی شده بود که حتماً کتاب در همه فعالیت‌ها وجود داشته باشد تا بچه‌ها از کتاب‌خواندن دور نشوند. اما بعد از ورود کرونا همه چیز عوض شد.

خانم حاتمی میگوید: «وقتی کرونا وارد کشور شد دیگر امکان حضور بچهها در کتابخانه و فعالیتهای دستهجمعی نبود. به خاطر اینکه بچهها از کتابخواندن دور نشوند تصمیم گرفتیم گروهی در فضای مجازی درست کنیم و بچههایی را که امکان و وسیله حضور در این فضا را داشتند به این گروهها اضافه کنیم. اوایل نه بچهها و نه والدین هیچکدام با پیامرسانهای داخلی آشنا نبودند، ولی کمکم که حضور بچهها بیشتر شد، کارمان راحتتر شد. اولین کاری که برای تشویق بچهها به کتابخواندن انجام دادیم این بود که عکس یک یا چند صفحه از کتاب را در گروه فضای مجازی میگذاشتیم و سپس صدای خودمان هنگام خواندن آن بخش از کتاب که عکسش را در گروه فرستادیم را ضبط کرده و میفرستادیم.

اینطوری در واقع نوعی قصهگویی جمعی را در گروه داشتیم. کمکم برای اینکه خود بچهها هم بتوانند در گروه فعال باشند و کاری انجام دهند، قرار شد که بچهها یکی از کتابهایی را که دوست دارند و به نظرشان کتاب مفیدی است را معرفی کنند و از خودشان ویدیو بگیرند و ویدیو در فضای مجازی قرار دهند. یکی دیگر از فعالیتهایی که ما کتابداران انجام دادیم گذاشتن ویدیوهایی از ساختن کاردستی در فضای مجازی بود که بچهها را هم تشویق کردیم که چنین ویدیوهایی از خودشان برای ما ارسال کنند. بخشهای روخوانی قرآن هم در این ویدیوها داشتیم.» مهمترین فعالیتهای ما در فضای مجازی اعم از قصهگویی، کاردستی، معرفی کتاب، معرفی نویسنده و ... در شبکهی مجازی کتابخوانان در پیامرسان بله و شبکه اجتماعی اینستاگرام منتشر میشود.

بزرگ‌ترین فعالیت فرهنگی درباره کتاب که در روزهای کرونایی انجام شد، جشنواره کتابخوانی رضوی بود که به خاطر اینکه بچه‌ها نمی‌توانستند به کتابخانه بیایند و به کتاب‌هایی که باید برای جشنواره می‌خواندند دسترسی نداشتند، کتابداران فایل کتاب‌هایی را که باید برای جشنواره خوانده می‌شد، برای پدر و مادر بچه‌هایی که عضو کتابخانه بودند، می‌فرستادند. خانم حاتمی این بخش را سخت‌ترین بخش کار می‌داند و اضافه می‌کند: «مسابقات و جشنواره‌هایی که در روزهای کرونایی در کتابخانه‌ها برگزار می‌شد، فقط اینها نبود. مثلاً کتابخانه‌ی ما مسابقه‌ای بین بچه‌های عضو راه انداخت با این موضوع که دلتان چقدر برای کتابخانه تنگ شده یا اگر کرونا تمام شود و دوباره به کتابخانه بازگردید، چه می‌کنید؟ یا اینکه اگر جای نویسنده باشید برای بچه‌ها چه می‌کنید؟ خیلی از بچه‌های عضو کتابخانه در این مسابقه شرکت کردند و دل‌نوشته‌های زیادی برای ما فرستادند.»

قدیم‌تر، وقتی کرونایی در میان نبود، گاهی آن‌قدر تعداد بچه‌هایی که به کتابخانه نبی اکرم (ص) می‌آمدند و می‌خواستند به اتاق کودک بروند زیاد می‌شد که اتاق کودک پر می‌شد و کتابداران مجبور بودند به بعضی‌هایشان بگویند که نمی‌توانند  وارد اتاق کودک شوند؛ چون جا نبود. خانم حاتمی تشکرهای بچه‌ها در فضای مجازی را امیدی برای ادامه‌ی دانسته و می‌گوید: «الان در فضای مجازی آن شور و شوق قدیم نیست. بعضی از بچه‌ها هنوز هم به کتابخانه می‌آیند، اما ما نمی‌توانیم اجازه دهیم که به اتاق کودک بروند چون برای خودشان خطرناک است. شاید هیچ‌وقت نتوانیم آن شور و شوقی را که در اتاق کودک بود، در فضای مجازی درست کنیم.»

«فکر میکردم کرونا خیلی زود تمام میشود. فکر نمیکردم تا اینجای کار هنوز هم درگیر کرونا باشیم.» این را خانم خاکیزاده، یکی از کتابدارهای استان خوزستان میگوید و ادامه میدهد: «اوایل تمرکزم بیشتر روی سرگرمکردن بچههای کوچکتر بود. خودم به آنها زنگ میزدم و بهشان بازیهایی یاد میدادم که بتوانند در خانه انجام دهند. مثلاً برای بچههای زیر ۷ سال بازیای را طراحی کرده بودیم که باید توپی را در قاشق میگذاشتند و آن را در کاسهای قرار میدادند و بعد مسیر مارپیچی را میرفتند که به کاسه برسند. بازیها، همه طوری بودند که میشد آنها را با وسایل ساده در خانههای آپارتمانی اجرا کرد.»

اوایل فروردین و تعطیلات عید بود که کمکم نوجوانان هم به این جمع کوچک افزوده شدند. خانم خاکیزاده میگوید: «رفتهرفته بچههای نوجوان هم پیام میدادند و برای جمعهای کتابخوانی اظهار دلتنگی میکردند، چون کتابخانه برای بچهها مثل پاتوق شده بود و اکثراً هفتهای یک بار به کتابخانه میآمدند. مثلاً آخرین بار با بچهها قرار ناهار داشتیم که متأسفانه به علت کرونا همه جا تعطیل شد. خیلی از بچهها میگویند حتی دلشان برای مسیری که از مدرسه یا خانه به کتابخانه میآمدند، تنگ شده. بعضی از بچهها در کتابخانه دوستهایی پیدا کرده بودند که بیرون از کتابخانه با آنها ارتباطی نداشتند. ما در کتابخانه میتوانستیم بحث کنیم اما در جاهای دیگر این فضا را نداشتیم. به خاطر همین کمکم آنها هم به این گروه در فضای مجازی اضافه شدند.»

او روزهای اولی را که بچهها به گروه کتابخوانی در فضای مجازی آمده بودند، اینطور توصیف میکند: «اگر بعضی از بچهها در گروه کتابی میخواستند، برایشان میفرستادم. تصمیم گرفتم برای اینکه بچهها از کتابخواندن دور نشوند، گروهی تشکیل دهیم و آنجا تماس تصویری برقرار کنیم و اینطوری کتابخوانی داشته باشیم. اوایل تعداد کم بود و فقط ۳-۴ نفر بودیم. کمکم تعداد زیاد شد و چون بیشتر از ۴ نفر همزمان نمیتوانستند با یکدیگر تماس تصویری داشته باشند، به همین خاطر تصمیم گرفتم همین جلسات کتابخوانی را در لایو اینستاگرام برگزار کنیم. بعد از جلسات کتابخوانی در لایو اینستاگرام یا همان تماس زندهی تصویری، از همین طریق با بچهها گلیاپوچ یا پانتومیم بازی میکردیم. بعد از مدتی فهمیدم لایو اینستاگرام طوری است که همه بچهها نمیتوانند در آن مشارکت کنند، به خاطر همین تصمیم گرفتم از بچهها بخواهم کتابی را معرفی کنند و بعد ویدیوی آن را برای خانم خاکپور (همکار دیگرمان) بفرستند.»

خانم خاکیزاده میگوید درست است که بچهها سعی کردهاند از فضای کتابخوانی دور نمانند، اما خیلی از آنها هم اصلاً به فضای مجازی دسترسی ندارند. ۱۰ نفر از بچههای فعال کتابخانه اصلاً در فضای مجازی هیچ فعالیتی ندارند. بعضی از خانوادهها هم محدودیتهایی برای فعالیت بچههایشان در فضای مجازی دارند. او میگوید: «هر وقت کسی به کتابخانه آمد، من برایش وقت گذاشتم و همان عضو برای کتابخانه ۱۰ عضو دیگر آورد. این اتفاق برای لایوهای اینستاگرام افتاد. این نشان میدهد اگر بخواهیم کار کنیم یواشیواش میشود یک سری را جذب کرد اما مشکلات هم وجود دارند.»

 تبلت، آرزوی دیرینه بچههای افغانستانی

خانم شاهدادی، یکی از کتابداران استان کرمان است. کتابدار کتابخانه ترابی در شهرستان زنگیآباد. کتابداران این کتابخانه برای اینکه بچهها از فضای کتابخواندن دور نشوند تصمیم میگیرند به آنها کتابهایی را معرفی کنند تا در این ایام بخوانند. به غیر از برنامه معرفی کتاب، مسابقهای هم برای بچههای این کتابخانه برگزار شد که بچهها باید از کتابخانههای شخصی خود عکس میگرفتند و برای کتابدارها میفرستادند و بعد این عکسها در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شد. خانم شاهمرادی میگوید: «فیلمها و برنامههای مربوط به جشنواره رضوی یا فیلمهایی که برای معرفی کتاب در فضای مجازی به اشتراک میگذاشتیم، خیلی بین بچهها پربازدید شد و بچهها خیلی از آنها استقبال کردند. بچههای اتباع (افغانستانی) هم در شهر ما زیاد هستند. خیلی از آنها به ما زنگ میزدند و اظهار دلتنگی میکردند و ناراحت بودند که نمیتوانند به کتابخانه بیایند.»

زنگیآباد، یکی از شهرستانهای استان کرمان است. از صحبتهای خانم شاهمرادی میتوان فهمید که در این شهرستان، مهاجران زیادی زندگی میکنند. مهاجران  کسانی هستند که از کشور خودشان، به یک کشور دیگر میروند تا بتوانند آنجا زندگی کنند؛ مثل کسانی که از افغانستان به کشور ما میآیند. خانم شاهمرادی تعریف میکند که خیلی از مهاجران افغانستانی در زمانی که کرونا نبود، مدام به کتابخانه میآمدند و از اعضایی فعال بودند. او میگوید: «در روزهای کرونایی ما ارتباط خاصی با اعضا نداشتیم. در ارتباط حضوری هر روز اتفاقات جالب و بامزهای رخ میدهد، اما در ارتباط از پشت تلفن همه چیز روتین است. ولیی اتفاقاتی که افتاد این بود که بعضی از بچههای اتباع که در مسابقه نقاشی شرکت کرده بودند به من زنگ میزدند و میپرسیدند که جایزه مسابقه چیست؟ من هم میگفتم چون فعلا ًکتابخانه نمیآییم نمیتوانیم جایزهای به شما بدهیم. بعد آنها میگفتند نمیتوانید یک تبلت یا گوشی موبایل جایزه بدهید تا بتوانیم از خودمان فیلم یا عکس بگیریم و برای مسابقه بفرستیم؟»

خانم شاهدادی با خنده این خاطره را تعریف میکند و میگوید: «ما نمیتوانستیم چنین جایزهای به بچهها بدهیم. خود من هم توان این را نداشتم که بروم و برای بچه چنین چیزی را بخرم و به آنها جایزه بدهم. ولی میخواهم بگویم حتی با این شرایط هم بودند کسانی که اینقدر کتابخانه را دوست داشتند و در همه مسابقات ما شرکت میکردند.»

 سپر مبارزه با رخوت روزهای کرونایی

خانم زکیلو کتابداری از شهرستانش قزوین است. او یار مهربان یعنی کتاب را سپری میداند برای مبارزه با روزهایی که بچهها دیگر نمیتوانند خارج از خانههایشان بازی و تفریح و سرگرمی داشته باشند. او میگوید: «قبل از کرونا بچهها به کتابخانه میآمدند؛ کتاب میخواندند؛ بازی میکردند و بعد با یک بغل کتاب به خانههایشان میرفتند؛ اما بعد از کرونا دیگر بچهها نمیتوانستند به کتابخانه بیایند. آنجا بود که این سؤال برای ما کتابدارها ایجاد شد که الان باید چهکار کنیم؟ به خاطر همین شروع کردیم از ظرفیتهای فضای مجازی استفاده کردیم. ظرفیتهایی که قبلاً از آن غافل بودیم و بعد از جریانات کرونا بود که فهمیدیم چقدر میشود از آن استفاده درستی کرد. مثلاً کارگاههای کاردستی، مسابقات نقاشی، شعرخوانی، حافظخوانی و معرفی کتاب که در فضای مجازی برگزار شد بین بچهها بسیار پرطرفدار بود. بعضی از بچهها کاردستی درست میکردند و ویدیویی آن را برای ما میفرستادند و ما فیلمها را روی فضای مجازی میگذاشتیم یا برای ما نقاشی میفرستادند.»

خانم زکیلو تعریف میکند که کرونا روی روحیه بچهها هم تأثیر گذاشت و باعث شد بچهها به چیزهایی فکر کنند که قبل از آن اصلاً درباره آن فکر نمیکردند. او میگوید: «مثلاً اینکه اصلاً این کرونا چی هست؟ خوب است یا بد؟ اینها را میشد از نقاشیهایشان فهمید. یا اینکه از کادر درمان و پرستاران تشکر میکردند. این نگاه قبلاً اصلاً وجود نداشت. یا اینکه چیزهایی مثل در خانهماندن و ماسکزدن را یاد گرفته بودند یا برای دوستان و همسایههایی که در کوچه با آنها بازی میکردند یا برای کتابخانه دلتنگ بودند و این را در نقاشیها نشان میدادند.»

این کتابدار میگوید: «درست است که با فضای مجازی خیلی راحتتر میشود خیلی کارها را انجام داد، اما نباید فراموش کنیم که این فضا در دسترس همه نیست. مثلاً اکثر بچهها خودشان گوشی موبایل ندارند و با گوشیهای پدر یا مادرشان به این فضای میآیند. به خاطر همین فعالیت بچهها فقط در ساعتهای خاصی است؛ ساعتهایی که پدر و مادر در خانه هستند. اگر پدر و مادر به هر دلیلی خانه نباشند، مثلاً مادر شاغل باشد یا پدر سرکار باشد نمیتوانند به این فضا بیایند؛ اما خدا را شکر الان فعالیت بچهها در فضای مجازی کتابخانه از روزهای اول قرنطینه خیلی بیشتر شده است.»

خانم زکیلو از بچههایی میگوید که وقتی ویدیو خودشان را در فضای مجازی میدیدند، خوشحال میشدند. او میگوید: «مثلاً زنگ میزدند و میگفتند خاله یا دایی ما این ویدیو را دیده. اما باز هم نباید فراموش کرد که این فضا نسبت به فضای حضور بچهها در کتابخانه، محدودتر است و کمتر در دسترس است.»

***

صحبتهای بالا بخشی از خاطرات کتابدارانی بود که در روزهایی که همه درگیر کرونا بودند، حواسشان به بچههایی بود که نمیخواستند از کتاب دور باشند. آنها به بچهها یاد دادند از راه دور هم میشود کاری کرد که کتاب فراموش نشود. از همه اینها که بگذریم، حرفهای کتابداران بیشتر دلتنگی را یادمان میاندازد. همه ما امید داریم یک روز صبح از خواب بیدار شویم و ببینم که کرونا دیگر نیست. انگار که هیچوقت نبوده. آن موقع است که میتوانیم به کتابخانه برگردیم، با دوستانمان قرار بگذاریم یا یک بار دیگر بتوانیم دستهجمعی ناهار بخوریم بدون اینکه نگران این باشیم که کسی کرونا نگیرد و روی تخت بیمارستان نیافتد. تا آن موقع تنها کاری که از دستمان برمیآید صبر است. صبر تا وقتی که مطمئن شویم همه چیز خوب است.

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
1 + 5 =