سه‌شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۹

به مناسبت سالگرد شهادت سردار دلها؛

ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» در شهر اراک برگزار شد

عصر شعر جان فدا در اراک

همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار دل‌ها، ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» همراه با جشن امضای کتاب «حماسه سلیمانی» در اراک برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان مرکزی، همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار دل‌ها، ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» همراه با جشن امضای کتاب «حماسه سلیمانی» با حضور جمعی از شاعران، نویسندگان، اعضای محفل ادبی ادیب کتابخانه‌های عمومی استان و دوستداران کتابخوانی در موسسه فرهنگی طلائیه شهر اراک برگزار شد.

در این برنامه که با هدف زنده نگه داشتن و تداوم راه و یاد و خاطره شهدای گرانقدر از سوی نهاد کتابخانه های عمومی کشور در تمامی استان ها برگزار می شود، چند تن از شاعران اراکی به قرائت سروده های خود با موضوع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پرداختند.


شعر سروده شده سایه رحمان پور

وقت رفتن دوباره خندیدی
کاسه آب بر خودش لرزید
خانه ابری شد از وداع تو
آسمان پشت راه ِتو بارید

وقت رفتن نگاه سنگینت
مثل حس وداع آخِر بود
آن نگاهت به پشت سر انگار
آخرین بغض یک مسافر بود

خواب دیدم حرم چراغانی ست
دو کبوتر مدافع حرمند
دوکبوتر که چفیه بر دوشند
دوکبوتر درست مثل همند

خواب دیدم سفید پوشیدی
چهره ات چون همیشه نورانی ست
در کنار حرم که می گردی
همه جا پرچم سلیمانی ست

خواب دیدم که حضرت زینب
گل به دستان قهرمانت داد
گویی انگشتری نگین قرمز
به سرانگشت مهربانت داد

صبح آدینه یک خبر پیچید
داد مانند برگ بر بادم
صبح آدینه قلب من لرزید
یاد آن خواب نیمه افتادم

خبر آمد کبوتران حرم
هر دو در راه عشق جان دادند
خبر آمد مدافعان حرم
قدرت عشق را نشان دادند

خبر آمد نگین انگشتر
برده از قلبها قرار اینجا
شکر ایزد که هدیه  زینب
مانده از تو به یادگار اینجا


شعر سروده شده مریم صابری نسب

به جان آتش زد و رفت و غمش ماند
طنینی ، صوت آوایی، دمش ماند
گمانم راه دوری رفته باشد
که تصویرغریب و مبهمش ماند
به وقتش قطره ای باران نیامد
ولی بعد از تو اشک نم نمش ماند
زمانی در خبرها گفته بودند: 
زمین لرزید و هیچ از یک، بمش ماند
درختی را که عمرش با ثمر بود
تبر زد ، لااقل قد خمش ماند
 
شعر سروده شده مریم صابری نسب:

همسفر، رازی درون سینه داشت 
با تبسم نسبتی دیرینه داشت
حسرتی جانکاه در دل داشت و
شِکوه ها با غربت  آیینه داشت
خانه اش آوار خشم جنگ بود
در درونش باز هم گنجینه داشت
زخم هایش خاطراتی ماندگار
دست هایش زیوری از پینه داشت
در لباسش غرق شد با گریه ها
او لباسش جنس از پشمینه داشت 
عصر تنهایی اگر چه تلخ بود؛
با وجود این دلی بی کینه داشت


شعر سروده شده جواد مختاری


بغض غمگین و غریبی
می باره از دل چشمات
پشت باروت نیگاهت 
صدتا انبار مهمات

تُو دل مردم ایران
تا همیشه مرد مردی 
تو از اون سنگر اول
به عقب برنمیگردی

رفتی و تُو خاک غربت
پر کشیدی با برادر
جای تو  همیشه سبزه 
پیش سردارای رهبر

تو رو تُو بغل گرفتن
توی انفجار یک شب
شهدای فاطمیون 
با مدافعین زینب

نمی خواستی تا همیشه
توی دنیا جا بمونی 
یا وصیتنامه ها رو 
جای هرشهید بخونی 

حالا که کنار مولی
به بهشت پر کشیدی 
حتما آغوش علی رو
تُو شب وصال دیدی

تو حبیب ابن مظاهر 
تو خود مالک عشقی
همه ی دنیا میدونن
تُو دل اهل دمشقی

رفتی پیش کاظمی ها
پر زدی تا کهکشونا
قسمت ما نشد اما
بزنیم به دل دریا

با تو هر کسی نشسته
تا همیشه سرفرازه
تو نشون دادی هنوزم
در باغ عشق بازه

مثه ارباب غریبت
سر تو بدون تن بود
یا به تعبیر قشنگت
سر سرباز وطن بود

عکس تو بالا می میگیرم
تو هنوز افسر قدسی
تُوی کابوسای دشمن
یه تنه لشکر قدسی !
 


ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» در شهر اراک برگزار شد

ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» در شهر اراک برگزار شد

ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» در شهر اراک برگزار شد

ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» در شهر اراک برگزار شد

ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» در شهر اراک برگزار شد

ویژه برنامه عصر شعر «جان‌فدا» در شهر اراک برگزار شد

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
4 + 14 =