به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان تهران، در آستانه روز جهانی مقاومت و همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار دل ها، محفل ادبی «جان فدا» همراه با معرفی کتاب «کوچک مرد» نوشته طیبه شامانی و کتاب «ما با تو سربلندیم» گردآوری شده توسط بابک نیک طلب و حامد محقق به همت اداره کل کتابخانههای عمومی استان تهران و با مشارکت محافل ادبی جوانهها و چکاد با حضور جمعی از شعرا، کتابداران، اعضای کودک و نوجوان محافل ادبی استان؛ اصحاب رسانه روز سهشنبه ۱۳ دی در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار و به صورت زنده نیز از بستر فضای مجازی پخش شد.
در ابتدای این محفل ادبی کتاب «کوچک مرد» از انتشارات مکتب حاج قاسم؛ حاوی زندگینامه خودنوشت و کودکی شهید حاج قاسم سلیمانی که به صورت شعر به نگارش درآمده توسط طیبه شامانی، سراینده اثر معرفی و چند شعر از این مجموعه توسط کودکان حاضر در نشست بازخوانی شد.
معرفی کتاب «ما با تو سربلندیم» از انتشارات به نشر، شامل مجموعهای از اشعار شاعران کودک و نوجوان با گردآوری بابک نیک طلب و حامد محقق نیز دیگر بخش این محفل ادبی بود.
محقق در معرفی کتاب «ما با تو سربلندیم»، بیان داشت: این کتاب مشتمل بر ۱۸ قطعه شعر و روایتی شاعرانه از سیره و زندگی شهید سلیمانی است؛ روایتی به زبان شعر که هر کدام سروده یکی از شاعران کودک و نوجوان کشورمان است.
وی در ادامه سخنانش به بیان ویژگی های این اثر پرداخت و خاطرنشان کرد: در این اشعار به موضوعاتی همچون بیبدیل بودن جایگاه حاج قاسم سلیمانی در میان مردم و تاثیر حضور او در حفظ امنیت و آرامش جامعه ایرانی اشاره شده است.
محقق همچنین یادآور شد: یکی دیگر از مفاهیم مورد اشاره در این کتاب ادامهدار بودن راه شهید سلیمانی به عنوان یک اسطوره و قهرمان ملی است؛ موضوعی که انتقال آن به نسل جدید به ویژه نوجوانان و جوانان از اهمیت بسیاری برخوردار است.
وی اضافه کرد: روحیه قهرمانانه و رشادتهای غیورانه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دیگر موضوعی است که در اشعار این کتاب مورد ستایش قرار گرفته است.
گفتنی است طیبه شامانی، حمید هنرجو، اکرم السادات هاشمی پور، سمانه رحیمی، سمیه بابایی، حامد محقق، صبا فیروزهای از جمله شاعرانی بودند که در این محفل ادبی به قرائت سرودههای خود با موضوع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پرداختند.
طیبه شامانی در این محفل، این شعر را برای حاضرین خواند:
مثل تو؟
نه! مثل تو هرگز ندارم
یاددیدم و دیدنددر رکابت عشق جولان داد
کوه پیش پای تو افتاد
مردتر از مرد!
لایق تعظیم تاریخی
تا همیشه می درخشد
نام تو سردار! آفتابی در دل تقویم تاریخی...
حمید هنرجو نیز در این محفل، شعری از خود با عنوان «آقای حاج قاسم» را برای حاضرین خواند:
در کوچه و خیابان
در ایستگاه مترو
در بوستان و بازار
هرروز، حاضری تو
گاهی سوار ماشین
گاهی پیاده هستی
مثل تمام مردم
یکرنگ و ساده هستی
امروز هم دوباره
توی حیاط مسجد
مشغول حرف بودی
با مرتضی و حامد
بر شانه ات نشسته
پروانه ی قشنگی
رزمنده ای، چرا که
داری لباس جنگی
ماموریت که بودی
یک اتفاق افتاد
اخبار گفت: موشک
توی عراق افتاد...
شیطان که بارها خورد
از دست محکمت مشت
دیدیم در شبی سرد
او بی خبر، تو را کشت!
تا دست مهربانت
از پیکرت جدا شد
انگشتر عقیقت
مهمان کربلا شد
تلخ و تکان دهنده...
خون، انفجار، قاسم...
اما به صحنه آمد
صدها هزار، قاسم...
می آید از مزارت
بوی بهار، قاسم
مثل ستاره، هستی
دنباله دار، قاسم
بودند دشمنانت
قوم بنی امیه
چون که دفاع کردی
از حضرت رقیه
از قلب ما نرفتی
ای مرد خوب و خادم
تو زنده ای همیشه
آقای حاج قاسم
اکرم السادات هاشمی نژاد نیز در ادامه، حاضرین را مهمان این شعر کرد:
ما با تو سربلندیم
ما با تو استواریم
ما ملت حسینیم
ما ملت بهاریم
هر چند نوجوانیم
شبهای تیره ماهیم
ما هم برای میهن
بعد از تو تکیه گاهیم
ما سرزمین سردار
ما سرزمین دردیم
یک میهن از غم تو
امروز گریه کردیم
بر شانه های سبزت
پرواز زنده ماندهاست
بر قامت بلندت
سروی نماز خواندهاست
سمیه بابایی نیز چند شعر را برای محفل شعرخوانی «جان فدا» انتخاب و قرائت کرد:
" آرزو"
پهن شد گوشه ی هال
سفره ی فصل بهار
بر سر سفره نشست
قاب عکس سردار
هرکسی با آن عکس
گفت و گویی میکرد
لحظه ی آخر سال
آرزویی میکر د
مادرم گفت به من
" عاقبت دار شوی
آرزویم این است
مثل سردار شوی"
**
مادرم گفت که کاش
حق نگه دار شوی
آرزویم این است
مثل سردار شوی
*****
" فرمانده"
بابا به ماشینش
یک عکس چسبانده
عکسی که نامش هست
آقای فرمانده
گفته که با این کار
هستم به یاد او
ترسیده دشمن از
زور زیاد او
آقای فرمانده
یک مرد ایرانی ست
من دوستش دارم
قاسم سلیمانی ست
******
" مانند سرباز"
داداش من در خانه امروز
پوشیده یک شلوار رنگی
با یک کلاه خالخالی
پیراهنی سبز پلنگی
حالا شده مانند سرباز
عکسی هم از فرمانده دارد
با گیره آن را خوب و محکم
روی لباسش می گذارد
با این لباس و عکس داداش
هی می دود بر روی قالی
در خانه او مشغول جنگ است
با دشمنی فرضی خیالی
صبا فیروزه ای نیز این شعر را برای حاضرین خواند:
آه عاقبت پرپر شدی
ققنوس و خاکستر شدی
طوفان به پا شد ناگهان
سردار صد لشکر شدی
در آسمان قلب ها
از ماه زیباتر شدی
خاری به پای دشمنان
دردانه ی رهبر شدی
بی پا و سر در راه حق
خورشید روشنگر شدی
مانند عباس(ع) و علی(ع)
بی دست و انگشتر شدی
آخر برای کشورت
سردار نام آور شدی
سمانه رحیمی، دبیر محفل ادبی جوانه های کتابخانه مرکزی پارک شهر نیز در بخش پایانی این محفل، این شعر را خواند:
سردارِ صنوبرها، سردار شهیدانی
هم فاتح دلهایی، هم فاتح میدانی
از حمص و حلب تا شام از سوریه تا بغداد
الگوی جوانمردی، اسطوره ی ایمانی
در سینه ات اقیانوس، آرام و دل آسوده
سرچشمه ی چشمانت پر هیبت و طوفانی
رفتی که بگیرد عشق دستان دعایت را
رفتی که به کار آید آئین مسلمانی
ای شاهرگ غیرت، آرامش طوفانی!
با هر ضربان، نبضِ، امنیت ایرانی
پر جلوه ترین نامی در بین شقایق ها
ای قصه ی بی پایان، سردار سلیمانی
گفتنی است این محفل روز سهشنبه ۱۳ دی ساعت ۱۴ به دبیری و اجرای سمانه رحیمی به عنوان دبیر محفل ادبی جوانه های کتابخانه مرکزی پارک شهر با شعرخوانی شاعران برجسته کشوری با موضوع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با حضور جمعی از شاعران، اعضای کودک و نوجوان محافل ادبی اداره کل کتابخانه های عمومی و علاقهمندان شعر و ادب در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.
ارسال نظر