چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۵

همزمان با سراسر کشور؛

سوگواره ادبی «روز وداع یاران» در گلزار شهدای کرمان برگزار شد

روز وداع یاران، کرمان

سوگواره ادبی «روز وداع یاران» همزمان با سراسر کشور و با حضور جمعی از شاعران، مسئولین و چهره های فرهنگی در گلزار شهدای کرمان برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان کرمان، سوگواره ادبی «روز وداع یاران» عصر روز سه شنبه ۸ خردادماه همزمان با سراسر کشور به منظور گرامیداشت یاد شهدای خدمت، آیت الله سیدابراهیم رئیسی، شهید جمهور و همراهان ایشان با حضور سردار حسنی سعدی، همرزم سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و آزاده دوران دفاع مقدس و جمعی از شاعران در گلزار شهدای کرمان برگزار شد.

گفتنی است، در این برنامه روایت گری و خاطره گویی و شعرخوانی توسط شاعران کرمانی محمدحسن اسفندیارپور، محمدعلی عرب نژاد(عاکف)، شیما مظهری صفات و فهیمه مجیدی پیرامون شهدای خدمت و شهید جمهور آیت‌الله رئیسی انجام شد.

سوگواره ادبی «روز وداع یاران» در گلزار شهدای کرمان برگزار شد

سوگواره ادبی «روز وداع یاران» در گلزار شهدای کرمان برگزار شد

سوگواره ادبی «روز وداع یاران» در گلزار شهدای کرمان برگزار شد

فهیمه مجیدی

خبری تلخ به گوش همگان پیچیده

باز ایران وطنم ، رخت عزا پوشیده

اشک آمد که بگوید خبری در راه است 

خبری تلخ که از چشم زمین جوشیده

حامی مردم محروم چه شد در آتش ؟

بت شکن بود و ستم های زیادی دیده 

شب میلاد معین الضعفا از این باغ

حضرت عشق عجب دسته گلی را چیده

همقدم با شهدا بود به منزلگه عشق

که در این راه، دراین عشق به خود بالیده

برق چشمان خدابین تو در آن ساعت 

شوق پرواز تورا سمت خدا فهمیده

بردل پاک تو ای خادم درگاه رضا 

نوری از بارگه شمس هدا تابیده

ذکر لب های تو ای سید جمهور چه بود؟

که از آن ذکر تن کاخ ستم لرزیده؟

بغض بشکسته ی او اشک فراوان دارد

حرفهایی که فقط کنج دلش خوابیده 

اهل خدمت بشوی راه شهادت باز است! 

خادم عشق چه عطری به حرم بخشیده...

از آذربایجان تا خارک، قلب کل ایران سوخت

خبر تلخ است ابراهیم! از داغت گلستان سوخت


محمد علی عرب نژاد (عاکف)

چنان سرما بهاران را به خود پیچیده بود از درد

که دانستیم در آن‌شب حرم هنگامِ باران سوخت

چنان از تخت دل کندند این قوم سلیمانی

که در پروازشان اینبار قالیِ سلیمان سوخت

عجب دربارِ پر دردی شده ای طوس! می‌بینی؟

از آهِ داغِ زائرها حریم امن سلطان سوخت

کفن از بوریا بافید یکبار دگر ای قوم!

که یک صد پاره‌تن در آتش نیزارِ زرقان سوخت

چرا ناباورانه، شعله افتاده‌ست در این ملک؟

خراسان سوخت، تهران سوخت، کرمان سوخت؛ ایران سوخت


شیما مظهری صفات

خبر داغی ست بر دل های محروم از تماشایت

خبر پیمانه ی صبری ست لبریز از تمنایت

مه آلوداست چشمانی که می بارند پی در پی

مگر در ناکجا پیدا کند ردی ز دریایت 

نه در خوابی، نه آرامی نه دل کندی، یقین دارم

شهادت کم نخواهد کرد قدری از تقلایت

کجایی ایها الخادم، بگردان جام شادی را

خبر کم دارد از تبریک در میلاد مولایت

دعا کردیم و باریدیم تا شاید...، نمی دانم

گلستان می شود این آتش و پر می شود جایت ؟

تو گفتی سید محروم ها هستی و می بینم 

که ما را این مصیبت کرده محروم از تماشایت


محمد حسن اسفندیارپور

وقتی که خدا زِ کار او خرسند است

بر روی لبش شکوفه لبخند است

سرمایه اعتدال ملی و امید

از خاک خراسان شرافتمند است

سازندگی و کار، اندیشه اوست

عشقش به وطن ، همیشه بی مانند است

در کاخ کرملین، که قنوتش جاریست

در غزه دلچاک، کلامش زنده است

روی کفنش غبار خدمت مانده

پرواز شهادش هزاران پند است

با کارگران مثل برادر، همراه

با مردم روستا،پر از پیوند است

ایران و بهشت معدن و سرمایه

چون قصه آتش و گل اسپند است

این شعر چه ایهام ظریفی دارد

یک مرد که در راه خدا آکنده است

یک مرد که در پاسخ ناحق گویان

لبریز هزار، پاسخ کوبنده است

در سنگر اقتصاد، او مرد جهاد

در خطّ مقدم وطن رزمنده است

در مکتب حاج قاسم است، ابراهیم

سازندگی خاک وطن، سوگند است

تنها غزلی زِ دست من برآمد

شاعر بخدا پیش شما شرمنده است

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
7 + 9 =