به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم، به همت محافل ادبی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، سوگواره ادبی «روز وداع یاران» همزمان با سراسر کشور در استان قم نیز با حضور محمدعلی مجاهدی، پدر شعر آیینی کشور و دبیر دائمی دبیرخانه شعر و ادبیات آیینی؛ حسین محمدی مبارز، شاعر و استاد دانشگاه؛ حجتالاسلام سیداسماعیل حسینی مقدم، سرپرست معاونت اجتماعی، فرهنگی و زیارت استانداری قم؛ حجت الاسلام حجت الله مشی، مسئول دفتر نمایندگی ولی فقیه در بسیج اقشار و متخصصین سپاه امام علی بن ابی طالب(ع)؛ حاج رضا سهرابی، از پیشکسوتان دفاع مقدس و مدافعان حرم سپاه امام علی بن ابی طالب(ع)؛ سرهنگ باطنی فرمانده حوزه مقاومت اداری حضرت رسول(ص)؛ صادق فلاح پور، رئیس کتابخانه آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه(س)؛ مهدی توکلیان، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان و جمعی از شاعران، نویسندگان و اهالی فرهنگ و ادب استان و اعضای فعال کتابخانه های عمومی علاقه مند به ادبیات، در سالن جلسات کتابخانه مرکزی قم برگزار شد.
ظرفیت ویژه استان قم در شعر آیینی نیازمند توجه بیشتر است
محمدعلی مجاهدی، پدر شعر آیینی کشور و دبیر دائمی دبیرخانه شعر آیینی در این محفل سوگواری گفت: در همین مدت کوتاه بیش از ۵۰ اثر منظوم در وصف شهدای خدمت توسط شاعران آیینی سروده شد. استان قم ظرفیت ویژه ای در حوزه شعر آیینی دارد که نیازمند توجه بیشتر از سوی مسئولین استان است.
وی در ادامه با اشاره به غم بزرگ از دست دادن شهدای خدمت گفت: میزان درد، اخلاق و عیار مرد را نشان می دهد، این غم واقعاً دوست داشتنی است، غمی است که بوی عشق می دهد و عنایت خداوند است که باید قدر آن را بدانیم:
سالک این راه، دلش پر غم است
بیغم اگر آمده، نامحرم است
همدم غم، همسخن درد باش
غم، محک مرد بوَد؛ مرد باش!
پدر شعر آیینی کشور تأکید کرد: رئیس جمهور شهید، جانش را به دست گرفت و هر چه داشت با اخلاص ارائه کرد و در همین مدت کم کارهایی انجام داد؛ مثل راه اندازی دوباره ۲۵۰ واحد تولیدی که متأسفانه به خوبی خدمات او به اطلاع مردم نرسیده است.
مجاهدی در ادامه اشعاری را در وصف شهدای خدمت قرائت کرد:
چون برق دمی سوختنش را دیدند
چون شعله برافروختنش را دیدند
چیزی نگذاشت از خود آن مرد بزرگ
رسم و ره اندوختنش را دیدند
***
دردمنــدان محبّــت نـاتـوانی می خـرنـد
تندرستی می دهند و خسته جانی می خرند
خسته جانـــانِ محبّــت پیشــه ی کوی وفا
نقـد عشــرت میدهنـد و، ناتوانی می خرند
از پـریشـان خاطـران عشـق ، صرّافـان درد
چهـره های زرد و اشـک ارغـوانی می خرند
اتـش دل را نهـان کن ، زانکه در بازار عشق
از دل درد آشنـا ، سـوز نهـانی می خـرند
بـر سـر بـازار الفـت ، قدسـیان از خـاکیان
سینه سینه عشق های آسمانی می خرند
گرجفابینی،چو گل لبخند زن کارباب حُسن
تند خویی می کنند و ، مهربـانی می خرند
بگذر از نام و نشـان ای دل ،که مردان خدا
بـر سـرِ کوی حقیـقت بی نشـانی می خرند
پاکبازانی که چون پروانه می سوزند خوش
نقد جـان داده، حیات جـاودانی می خرند
آیت الله رئیسی، دومین شهید مظلوم انقلاب اسلامی بود
حجتالاسلام سیداسماعیل حسینی مقدم، سرپرست معاونت اجتماعی، فرهنگی و زیارت استانداری قم در این محفل ادبی گفت: این نشست به دلیل آنکه برای شهدای خدمت بوده و با حضور اهالی شعر آیینی و عرفان و در رأس آنها، استاد مجاهدی، افتخار کشور و استان برگزار می شود، بسیار باعظمت و معنویت است و دنیایی از معارف بلند قرآنی در اشعار بزرگان حاضر در این نشست ارائه شد که امیدواریم بتوانیم از آن بهره مند شویم.
وی در ادامه افزود: یکی از مفاهیمی که در اشعار به آن اشاره شد، غم و اندوه و بلا بود که هر چه انسان این درد ها را تجربه کند، به خداوند نزدیک تر می شود. کما اینکه در آیه ۱۸۶ سوره آل عمران نیز فرموده است «لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًی کَثِیرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» و خداوند می فرمایند که حتما باید حوادث تلخ و غمبار را تجربه کنیم، گاهی با مشکلات معیشتی و گاهی با از دست دادن مردان خدمت و از همه آنها بالاتر بغض و کینه یهود.
حسینی مقدم تأکید کرد: بعد از آیت الله بهشتی، دومین شهید مظلوم انقلاب اسلامی، آیت الله رئیسی بودند که کینه و دشمنی بسیاری همچنان و پس از درگذشت ایشان نیز ادامه دارد و رسانه هایی که حرف شیطان از حلقومشان بیرون می آید از حماسه ملت ایران در مراسم تشییع ایشان نیز خجالت نکشیدند و به دشمنی خود ادامه می دهند.
وی تصریح کرد: آیت الله رئیسی مسیر سخت ابتلا و آزمون های دشوار را با بهترین نمره طی کرد، همچون شهید سلیمانی که دنیا در برابر شخصیتش بعد از شهادت سر تعظیم فرود آورد. حضور صد کشور دنیا در مراسم شهادت شهید رئیسی نیز نشان از عظمت ایشان داشت.
سرپرست معاونت اجتماعی، فرهنگی و زیارت استانداری قم همچنین اظهار داشت: شهید رئیسی سرباز بابصیرتی بود که مسیر حل مشکلات کشور را در کارهای جهادی می دانست و یکی از انواع کارهای جهادی که بسیار اهمیت دارد، جهاد تبیین است که اشعار شما از بهترین مصادیق آن است.
وی در پایان با تأکید بر اقدامات مهم فرهنگی انجام شده در دوران ریاست جمهوری شهید آیت الله رئیسی اظهار داشت: احیای شورای عالی هنر کشور پس از ده سال، تدوین سند موسیقی کشور و نقشه فرهنگی در این سه سال از مهم ترین اقدامات دولت شهید رئیسی در حوزه فرهنگ بود که او را می توان از برجسته ترین شهدای فرهنگی دانست.
حسینی مقدم همچنین در پایان درخواست کرد در چهلمین روز از شهادت آیت الله رئیسی و همراهانشان نیز مراسمی با حضور جمعی از شعرا با همراهی سایر دستگاه های اجرایی برگزار شود.
کتابخانه مرکزی قم، نمونه ای از خدمات فرهنگی دولت آیت الله رئیسی است
مهدی توکلیان، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان قم نیز در این نشست گفت: سوگواره ادبی «روز وداع یاران» با تدبیر دبیرکل نهاد و به همت محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی به صورت همزمان در سی و یک استان کشور در حال برگزاری است و تلاش داریم در این محفل، قدرشناسی اصحاب فرهنگ و هنر را از خدمات فرهنگی شهیدان خدمت و در رأس آنها رییس جمهور شهید، در حوزه فرهنگ نشان دهیم.
وی در ادامه اضافه کرد: خدمات فرهنگی آیت الله رئیسی در سه سال گذشته، در سایه بیانات مقام معظم رهبری در حوزه ترویج و توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی در کشور و استان قم کم نظیر بوده است. یکی از مصادیق آن، کتابخانه مرکزی قم است که در نیمه شعبان ۱۴۰۱ افتتاح شد و در حال حاضر ۱۱ هزار نفر عضو از شهروندان استان از خدمات آن بهره مند می شوند.
توکلیان همچنین اظهار داشت: وجود استاد مجاهدی به عنوان استاد پیشکسوت شعر آیینی و دبیر دائمی دبیرخانه شعر آیینی کشور در استان قم یک نعمت کم نظیر است که به واسطه تلاش ها و محفل ادبی «محیط» با سابقه ۶۰ سال که جمعه ها در منزل استاد برگزار می شود، بسیاری از شاعران آیینی شناسایی، رشد و پیشرفت کرده اند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: همانطور که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) تأکید کرده اند، کتاب و کتابخوانی نه یک وظیفه ملی که یه واجب دینی است و امیدواریم به کمک دستگاه های اجرایی استان و سیاست گذاری های مدیران فرهنگ دوست استان بتوانیم خدمات بیشتری را در حوزه کتاب و کتابخوانی به مردم شریف قم ارائه دهیم.
سعه صدر شهید رئیسی در شنیدن سخن منتقدان مثال زدنی بود
رضا سهرابی، از پیشکسوتان دفاع مقدس سپاه امام علی بن ابی طالب(ع) و آزاده مدافع حرم نیز در این محفل به بیان خاطراتی از آیت الله شهید رئیسی و دوران اسارت به دست داعش پرداخت و گفت: در دو سال گذشته در مقاطع مختلفی به نهاد ریاست جمهوری دعوت می شدیم تا پیرامون مسائل و مشکلات استان در حضور وزیران صحبت کنیم که این جلسات گاهی با حضور رئیس جمهور شهید همراه می شد.
وی افزود: تاکنون کمتر مسئولی را دیده ام که مورد انتقاد قرار بگیرد و تا این حد با سعه صدر رفتار کند، سخن منتقد را بشنود و در راستای رفع مشکل تلاش کند اما آیت الله رئیسی اینگونه بود. حتی زمانی که در یکی از جلسات فردی از یکی از استان هایی که مشکل آب داشتند به او گفت که «تا زمانی که مشکل آب را حل نکردی به استان ما نیا» ایشان با صبوری از وزیر نیرو خواستند تا مشکل آب آن منطقه را حل کند.
وی در ادامه به بیان خاطره ای از اسارت به دست داعش پرداخت و گفت: زمانی که به دست داعش اسیر شدیم، در زیرزمینی ما را بسته و گاهی به ما غذا می دادند و شکنجه های زیادی را تحمل می کردیم؛ شبی یکی از همراهان ما به حضرت رقیه(س) شکایت کرده بود که ما میهمان شما هستیم و کمکمان کنید و همان شب حضرت رقیه(س) را در خواب با لباس پاره و بدن کبود دیده بود که به ایشان گفته بودند وضعیت ما نیز بهتر از شما نیست و صبور باشید.
در این محفل محمد عابدی، سید محمد بابامیری، مجتبی خرسندی، حمزه محمودی، سایه رحیمیان، فرزانه قربانی و روح اله گائینی به شعر خوانی پرداختند که در ادامه متن اشعار آنها آورده شده است:
پیچیده بود دلهره درکوه ودرکمر
باران وبرف بود ومه وسایه ی خطر
ایران گرفت دست توسل به آسمان
یاران چگونه بازنگشتندازسفر
عمامه ی سیاه توای خادم الرضا
شدپرچم عزای هزاران هزاردر
این سالهاشبیه بهشتی شدی چقدر
آه ای غریب مثل رجایی وباهنر
کی ردپای داغ توازبین میرود؟
کی سردمیشوندنفسهای شعله ور؟
باتکه های سوخته ی بالگردتو
درامتدادحادثه بااولین خبر...
آتش گرفت قامت ایران واشک ها
جاری شدندیک به یک ازچشمهای تر
ای سیدشهیدپریدی چه باشکوه
برگشته بودپیکرت اماچه مختصر
وقتی در این مسیر مقرب ترین شدی
قالو بلی بگو و بلا را به جان بخر
سایه رحیمیان
سوگند به کوه داغدار، ابراهیم
ایران شده آه... بیقرار، ابراهیم
برگرد! شهید عشق و خدمت برگرد
آنروز که میرسد بهار، ابراهیم
آهی که کشید سرد و خاموش کشید
یک بقچه غم از غم تو بر دوش کشید
پیراهنش از گلاب عطر آگین است
کوهی که تو را تنگ درآغوش کشید
یک روز به دل امید برمیگردد
با جامهی صبحِ عید برمیگردد
هر چلچله از بهار میگوید که...
با لشکر او
حمزه محمودی
ایران، شب یلدا شد و بوسید دستی سرد را
جنگل گرفت آتش! به چشمش دید خوابی زرد را
باید که!؟ دلداری دهد، ما را که از غم سوختیم
باید بگیرد دستِ که، از شانه ی ما گَرد را!؟
باید تسلّی داد با دست کدامین آشنا
آن پیرمردی که برای داغ او، تب کرد را!؟
یک عمر مهدی گفت و دیگر طاقت دوری نداشت
بر قله، خود پرچم شد و فریاد زد آن مرد را
روز کشیکش بود و جای این حرم در آسمان
برداشت از دوش امامش، با پَر خود درد را
دردا که ایران، آیة الله خودش را گاه کشت
نشناخت آنطوری که باید آیت این فرد را
******
عمّامه هست آن!؟ نه... به سر، شانه به سر داری
نه آن عبا نیست! آسمان ها را به بر داری
شب را به تن می کردی و در شهر می گشتی
هرچند با لبخند می گفتی سحر داری
تو جامع الاطرافی و قاضی ترینِ شهر
هم آیة الله و فقیهی، هم که سرداری
جای فلان آب و زمین و مِلک و پول و وام
بر حال محرومان و مظلومان نظر داری
یک تن در این شهر است و مردم بی خبر از او
اما تو از حال تمامی شان خبر داری -
از ترس می لرزد درخت کفر و شرک و ظلم
بت ها پریشانند، بر دوشت تبر داری!
او بر فراز خاکریز و تو نوک قله
ای پارهْ پارهْ پارهْ دل، خیلی جگر داری
هر پنجشنبه، جمعه... یک استان به تو دلخوش
این آخرِ هفته کجا قصد سفر داری!؟
******
همه گفتند از اخلاق و از ایمان تو سید
همه گفتند از درد و غم پنهان تو سید
نشان دادی که آیات خدا هرگز نمی سوزند
جهان، قابی تماشایی ست با قرآن تو سید
عشایر، روستایی ها و محرومان، خبر دارند
کجا بوده... کجا بوده... کجا میدان تو سید!؟
تو را در صِفر مرزی بر فراز ابرها دیدند
دهانِ آسمان وامانده از جولان تو سید
مگر راهی به جز پرواز بود اصلا... زمانی که
جهان و هرچه در آن بود شد زندان تو سید!؟
رضا (ع) شد کارگردان و تو نقش اول این فیلم
چه زیبا بود آغاز تو و پایان تو سید
رفیق نیمه راهت در بهشت آماده و زنده ست
که روحت را بغل گیرد، شود قربان تو سید
چقدر از حاج قاسم یاد کردیم!؟ آه... ابراهیم
تویی مهمان او یا او شده مهمان تو سید!؟
لبت پر خنده بود و عکس هایت شاهد این حرف
ولی نشکست هرگز گوشه ی دندان تو سید!
شنیدم یادگاری داشتی از رهبرت در دست
خدا را شکر، سالم بود انگشتان تو سید!
******
رفتی و بعد از تو می گیرند صدها سوگواره
روضه خوان می خواند از گودال و انگشتر دوباره
می بَرد ما را به آن ساعت که مَرکب ها دویدند
از دل ما چون تن ارباب می گیرد عصاره
می بَرد ما را به قبل از بوسه ی زینب، به خیمه
آن زمان که از صدا افتاد طفل شیرخواره
می بَرد ما را به شام و کاروان بی سه ساله
دخترت را می کُشد با روضه های گوشواره
هیچکس از من نگفت اما که من هم یک شهیدم
من دلم شد ارباً اربا وُ تو جسمت پاره پاره
روضه مادر نمی خوانم! که دیدم مادر تو
چشم هایش آسمانی بود لبریز از ستاره
محمد عابدی
عمه جان! صبح شد دوباره، سلام
آمدم تا زیارتی بکنم
سر بسایم به آستانهی تو
باز عرض ارادتی بکنم
گم شدم در هیاهوی این شهر
خستهام، روزگار دربدریست
چقَدَر راحتم کنار شما
حرم انگار خانهی پدریست
تو برایم حقیقت محضی
خستهام از دروغبازیها
با حقیقت مگر سقوط کند
امپراطوری مجازیها
منفعت میچرند بعضیها
عالِم و عامی و سلبریتی
عطر پروردگار رفت و گرفت
بوی شیطان سراسر گیتی!
روزگار سقوط انسان است
دورهی یکهتازی شیطان
شد جهان غرق فتنهی دجّال
خستهام از دروغپردازان
از کسانی که خنده سر دادند
در عزای شهید این جمهور
در شگفتم چگونه افتادند
اینقَدَر از مسیر ایمان دور!!
ما در اندوهِ رفتنِ یاران
ما عزادار مرد خوبیها
عدهای حرف مُفت قی کردند
آه از دست پایکوبیها!
مردم اما قیامتی کردند
نقل تاریخ شد رشادتشان
در غمش ایستاده سینه زدند
خم نشد هیچگاه قامتشان
عمهجان صبح شد دوباره سلام
شاهد شعلههای آهم باش
داغ اینبار سخت سنگین است
من پناهندهام پناهم باش
********
غبار شد همه دنیا به پیش چشمانم
درون آینه دیدم چقدر ویرانم!
و زخم پنجه کشید آه ... بر وجودم و جز
نوید عافیتت هیچ نیست درمانم
هزار هول و ولا در دلم به پا شده است
چقدر در شب کابوسها پریشانم
میان آیهی امن یجیب، ابراهیم!
به فکر معجزهی آتش و گلستانم
هوا پر از مه و سرما، هوا پر از بُغض است
و چشمهای من ابریست غرق بارانم
چقدر دلهره دارم مباد بین خبر...
چقدر مضطرب از پخش صوت قرآنم
عجیب نیست که دلواپس شما باشم
که با مرام تو باقیست عهد و پیمانم
سید محمد بابامیری
همپای رود، روی زمین پا گذاشتی
رفتی و داغ بر دل دنیا گذاشتی
آب از سرم بدون تو با گریه ها گذشت
این برکه را به حال خودش واگذاشتی
بعد از نماز عشق، بهشتی شدی، ولی
ما را میان خوف و رجا، جا گذاشتی
با آب و باد و آتش و خاک آشنا شدی
رسمی برای دولت فردا گذاشتی
کابینِ بالگرد تو کابینه تو بود
مثل پرنده، پا به سفرها گذاشتی
سنگ بنای عشق شدی تابه پای جان
سنگِ تمام کار خودت را گذاشتی
سنگ صبور بودی و سنگ مزار را
تنها برای دلخوشیِ ما گذاشتی
وقتی به ایلیای خراسان،تنت چکید
جان را شبیه قطره به دریا گذاشتی
رفتی به ذهنِ چوبی یک قابِ خاطره
عکسی به شکل باغِ تماشا گذاشتی
ازدست رفته ای،ولی از دل نرفته ای
نبضی برای عاشقِ تنها گذاشتی
شب را برای خواب تو روشن گذاشتم
شاید که پابه خانه رؤیا گذاشتی
پَر می کشی به سوی زمین با دعای عهد
عهدی به دست مهدی زهرا گذاشتی
حسین محمدی مبارز
آسمان بغض کرد و باز گریست
لحظهی داغ سربداران شد
در مه آلودِ جنگلی سر سبز
آفتاب از افق نمایان شد
روز میلاد نور در تقویم
زیر رگبار باد مثل نسیم
همه دیدند سید ابراهیم
میهمان عزیز سلطان شد
خستگی ناپذیر و محکم رفت
قطره ای که به سمت زمزم رفت
مثل باران چقدر نم نم رفت
رفت و در پشت ابر پنهان شد
تشنهی آن شراب لم یزلی
تشنهی دیدن رضا و علی
سی اردیبهشت بود ولی
لحظهی رفتنش زمستان شد
اشکهای کویر جاری بود
از لبانش غدیر جاری بود
ذکر نِعم الامیر جاری بود
عید میلاد عید قربان شد
در غم این شهیدِ رفته به خاک
آسمان می کند گریبان چاک
سَفر سخت خاک تا افلاک
با لباس شهادت آسان شد
روح اله گائینی
در این نشست همچنین مرضیه نفری، نویسنده و مسئول کتابخانه عمومی امام صادق (ع) به خوانش دلنوشته ای از ساعات اولیه سانحه بالگرد شهیدان خدمت پرداخت که در ادامه بخش هایی از آن آورده شده است:
«نشانههای بزرگی از فقدان دیده می شد، اما امیدهای کوچک نمیگذاشت باورش کنیم. گمشده! گم شدن، چقدر این کلمات برایمان دور بودند. اصلا باورکردنی بود که در دورۀ ماهواره و جی پی اس و هزار تا وسایل نظارتی، بالگرد رئیس جمهور گم شود؟ مفقود شدن آن هم در کوههای دور؟! من داستاننویس هیچوقت به پیرنگ گمشدن فکر نمیکردم. اما بیخبری تعلیقی داشت که هر خوانندهای را بیتاب میکرد. آویزان از پرتگاه! یکبار در تدریس هایم این را گفته بودم. تعلیق باید کاری کند که خواننده مثل آدمی باشد که از پرتگاه آویزان مانده و هر لحظه بیم افتادنش هست. شاید هم دست هایی برسد و او را نجات دهد. اما خواننده نباید آن دستها را ببیند. او باید از اضطراب جان دهد. تصاویر تلویزیونی کوه های بلند، مه و پرتگاه ها و دره ها را نشان میداد. امکان جستجوی هوایی وجود نداشت. خبرهای تکراری، زیرنویس هایی با کلماتی مشابه. بی خبری و چشم انتظاری اتمسفر داستان شده بود. اضطراب داشت جان همهمان را میگرفت. اتفاقی بزرگ در حال رخ دادن بود.
دیگر پیکرهای شهدای پرواز اردیبهشت را نمیدیدم. اما ایستادهبودم، جمعیت متفرق نمی شد. گویی با هم بودنمان راه همدل شدن و همراه شدنمان شده بود. با گوشیام عکس گرفتم. یک کار کوچک و دمدستی! توی یادداشت گوشیام مشاهداتم را نوشتم، یک کار کوچک و معمولی، اما توی دلم آرزوهای بزرگ کردم کاش بتوانم روایت این اتفاق بزرگ را با همین کوچکها بنویسم. کاش در مسیر شهادت قرار بگیریم. نگفتم شاهراه و مسیر اصلی. خدای آدمهای بزرگ، برای ما آدمهای معمولی راههای کوچک و فرعی دارد سختی و خاکی بودنش مهم نیست. اصل این است که به جاده اصلی برسد به سمت نور. سَلَامٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»
گفتنی است، اجرای گروه سرود میثاق از دیگر برنامه های این مراسم بود.
ارسال نظر