به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل، به منظور گرامیداشت هفته دفاع مقدس، نشست نقد و بررسی و معرفی کتاب «چشم در چشم فاو»، مجموعه اشعار مربوط به دفاع مقدس اثر شهاب الدین وطن دوست با حضور شاعر اثر، پروانه رضاقلیزاده، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان اردبیل؛ حسین صادقی، معاون فرهنگی-آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل و اساتید شعر، شاعران و علاقه مندان در سالن کنفرانس کتابخانه مرکزی اردبیل برگزار شد.
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان در این نشست با اشاره به رسالت کتابخانه های عمومی در معرفی و ترویج آثار فاخر فرهنگی و ادبی و هنری، اظهار داشت: یکی از مهم ترین بخش های تاریخ و ادبیات به حوزه ادبیات پایداری مربوط می شود و پرداختن به این بخش از ادبیات موجب ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه خواهد شد.
وی همچنین از ایجاد بخش های مربوط به دفاع مقدس و یادمان ها و المان های شهدا در کتابخانه ها خبر داد و گفت: بخش ویژه مربوط به کتاب های دفاع مقدس به عنوان کتابخانه تخصصی دفاع مقدس در کتابخانه مرکزی اردبیل ایجاد شده و مورد توجه پژوهشگران و محققان ادبیات پایداری قرار گرفته است.
حسین صادقی، معاون فرهنگی- آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل نیز در این نشست گفت: به مناسبت هفته دفاع مقدس و با همت انجمن های شعر استان، کتابخانههای عمومی استان و بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل، مجموعه شعر «چشم در چشم فاو»، سردوه جانباز شهاب الدین وطن دوست به عنوان یک اثر فاخر فرهنگی معرفی و نقد شد.
وی افزود: کتاب «چشم در چشم فاو» مجموعه اشعار دفاع مقدس است که به حماسههای دینی و ملی رزمندگان پرداخته و رزمندگان را به عنوان الگوی اخلاقی معرفی میکند. این کتاب در ۱۴۷ صفحه با تیراژ ۱۰۰۰ جلد توسط انتشارات «نشر شاهد» منتشر دشه است.
در این نشست شاعران به شعرخوانی با موضوع دفاع مقدس پرداختند و قطعه شعر سروده شده توسط شهاب الدین وطن دوست از کتاب «چشم در چشم فاو» در این برنامه خوانده شد:
«چه خسته و تنها، چه قدر دلتنگم
چه قدر دلخور از آشوب خرده فرهنگم
کجا روم؟ به که رو آورم؟ که را گویم؟
که ور شکستهی هر تاب مو، رخ شنگم
شب گذشته مگر جنگمان تمام نشد
به جبههای دگر امشب هنوز در جنگم
به حکم عشق مرا زنده زنده دفن کنید
که در تلاطم از این آسمان صد رنگم
هدف فقط من کولی صفت شده؟ یا من
برون ز خود شدهام، مست، بیدلم، منگم
شهید شد همین دیروز و این من آن من نیست
منی که مانده ام از کاروان، من لنگم
شبانه من همه دل، دوش فنگ و رو به جلو
سپیده سر زده، بی اراده پافنگم
برای حفظ شرف بی بخار سرجوخه
برای کشتن حق چو سواره سرهنگم
شهاب، ساده دلم، حاج صابر آینهام
نه شهریار و نه روشن ضمیر و کارنگم».
ارسال نظر