به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان گیلان، ویژه برنامه عصر شعر «راز نصرالله» با حضور یاسر تقوی، مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان گیلان؛ امیرحسین طاهری، مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد گیلان؛ بهرام مژدهی، دبیر محفل ادبی دکتر معین اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان گیلان؛ نجمه پورملکی، صفورا بخشی، طیبه عباسی، رقیه سعیدی، فاطمه پورشعبانعلی، مرتضی احمدی سراوانی از شعرای شاخص استان و جمعی از چهره های فرهنگی استان گیلان در تالار مرکزی رشت برگزار شد.
شاعران حاضر در این برنامه به خوانش اشعار خود پرداختند.
بهرام مژدهی
قسم بر گونه های تر ستم باقی نمی ماند
قدم بردار محکم تر ستم باقی نمی ماند
قسم بر تین و بر زیتون به خون کشته گلگون
به آه و ناله ی مادر ستم باقی نمی ماند
به صبح وعده ی صادق به صبح آب و آیینه
به آیه آیه کوثر ستم باقی نمی ماند
بخوان انا فتحنا را که حزب الله پیروز است
و از این دشمن خودسر ستم باقی نمی ماند
برای انتقام سخت ما آماده ی رزمیم
چو آتش زیر خاکستر...ستم باقی نمی ماند
نجمه پورملکی
به قرآن گریه کردم لحظه ی پرواز نصرالله
شهادت چیست اصلا؟ بهترین آغاز نصرالله
چه پاییز سرافرازی شده، بیروت می بینی؟
جهان را می کند بیدارتر اعجاز نصرالله
نمانده هیچ برگی از تنش در شعله آتش
و باد این سو و آن سو می برد آواز نصرالله
مثلث های پرچم را به آتش می کشد دنیا
محقق می شود در قدس چشم انداز نصرالله
سیاهی در بلندی های جولان می دهد جولان
به پا خیز ای فرات و نیل ای سرباز نصرالله
به دست اشقیای قوم خیبر باز پرپر شد
غرور حاج قاسم حامی و دمساز نصرالله
ندیدم هیچ کوهی را که هر شب جا به جا می شد
شکوه و این صلابت خصلت ممتاز نصرالله
همیشه منتظر بودی برای اینچنین روزی
مبارکباد این خونی که باشد راز نصرالله
صفورا بخشی
بالشکر کفر، صلح و سازش هرگز
از حمله ی گرگ، عجز و خواهش هرگز
ما ارتش سنگیم و به پا خاسته ایم
تسلیم شدن به توپ و ترکش هرگز
طوفان که به پاخاست، شب شوم شکست
با نور مقاومت، سیاهی شد پست
ای لشکر بی ریشه ی صهیون بگریز
باید بروی درازتر از پا دست
حمله...موشک...و سوت...بیمارستان
کودک...مادر...قنوت...بیمارستان
ای مدعیان صلح! نابینایید!؟
زخمی شده در سکوت، بیمارستان
طیبه عباسی
بخوان در گوش دنیا، "رتل القرآن ترتیلا"
بخوان از نصر از اسرا ... "و نزلناه تنزیلا"
بخوان: موسی به نفرین لب گشود آواره شد این قوم
که سرگردان و حیران شد از این صحرا به آن صحرا
بخوان هم سفره ی جالوت با دستان خون آلود
ندارد سهمی از خاک مقدس یک وجب حتی!
به دل های پر از طغیان و کفر و کینه : "قل موتوا"
به چشمانی که بازند و نمی بینند : "اُنظرنا"
دمشق و غزه و بیروت و بغداد است یا تهران
وطن جایی ست که پیچیده آنجا عطر خون ما
به نابودی آن فرعون ذی الاوتاد، آن جلّاد
به خونخواهی خونی که چکیده از سرِ یحیی
عماد و صالح و قاسم، ابومهدی و اسماعیل
چنین پیمان خون بستند در سرتاسر دنیا
که خاکستر نگردد شاخه های کوچک زیتون
نسوزد خانه ای بر شانه های مسجدالاقصی
نبندد جای قنداقه، کفن را بر تن نوزاد
در آغوشش نگیرد مادری فرزند بی سر را
جهان از درد می پیچد به خود، آماده ی فجر است
شب تاریک خواهد رفت، "وعداَ کان مفعولا"...
صدای غرّش آزادگان عالم است آری
به زودی می رسد یک لشکر آزاده از هرجا...
رقیه سعیدی
خبر پیچید در آدینه ای، ناگاه، نصرالله!
شکست آیینه ات را دست یک بدخواه، نصرالله!
زمین لرزید و جوشید از گلویش خوشه های خشم
زمان نالید از این غصه جانکاه، نصرالله!
شد آغاز از بلندیهای جولان راه معراجت
برایت آسمانها گشت جولانگاه، نصرالله!
شهادت، تازه آغاز مسیر جبهه حق است
که پایانی ندارد بعد تو این راه، نصرالله!
شهادت، قصه سرخی که با هر قطره خون دارد
پیامی سبز و روشن بر دل آگاه، نصرالله!
برای قطره قطره خون پاکت ای شهید عشق
خدا بر انتقامت می شود خونخواه، نصرالله!
بترسد دشــمن از خون تو و آه یتیــــمانی
که دامن گیر او گردد هزاران آه، نصرالله!
به دست آن خدایی که به عرش خود بلندت کرد
بزودی دست دشمن می شود کوتاه، نصرالله!
شهید راه حق هرگز نمی میرد در این مکتب
اگر چه رفته ای، زنده ست حزب الله، نصرالله!
فاطمه پورشعبانعلی
طفلان شَهید از همه بیشترند
در بازی واقعی گنجشک پَرند
یک گوشه نشسته‌اند و حالا لالند
آن‌ها که مدافع حقوق بشرند
مرتضی احمدی سراوانی
در وصف تو گفته این سخن را آتش
آتش به دلش گرفته حتی آتش
دشمن به خیال خام خود می خندد
ای غزه گلستان شده ای با آتش
هر راه و دری بود خدایی رفتند
با سنگ به جنگ بینوایی رفتند
وقتی که جهان به خواب زدخود را بعد
با آتش و خون سمت رهایی رفتند
ارسال نظر